مردم و خود را ز غمهای جهان کردم خلاص
عالمی را هم ز فریاد و فغان کردم خلاص
در غم عشق جوانی می شنیدم پند پیر
خویشتن را از غم پیر و جوان کردم خلاص
خوش زمانی دست داد از عالم مستی مرا
کز دو عالم خویش را در یک زمان کردم خلاص
بر سر بازار رمزی گفتم از سودای عشق
مردمان را از غم سود و زیان کردم خلاص
گفتمش: آخر هلالی را ز هجران سوختی
گفت: او را از بلای جاودان کردم خلاص
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره رهایی از غمها و مشکلات دنیای انسانی است. شاعر به مرور زمان از فریادها و دردهای خود خلاص میشود و به عشق جوانی پندهایی از طرف پیران را میشنود. او در مییابد که از غمهای خود و دیگران رها شده و در لحظهای خوش، خود را از دو دنیا آزاد میسازد. همچنین، او در بین مردم درباره عشق صحبت میکند و بر این نکته تأکید میکند که عشق میتواند انسان را از غمهای دنیوی رها کند. او در پایان به هلالی اشاره میکند که از درد جدایی رنج میبرد و در پاسخ به او میگوید که از عذاب ابدی خلاص شده است.
هوش مصنوعی: من از غمهای دنیا آزاد شدم و همچنین جهانیان را از فریادها و نالهها رهانیدم.
هوش مصنوعی: در دوران جوانی به خاطر عشق، نصیحتهای پیرمرد را میشنیدم و اکنون از غم و اندوه خود و دیگران آزاد شدهام.
هوش مصنوعی: در زمانی خوش و شیرین، از حالت مستی، موفق شدم که از هر دو دنیا خود را آزاد کنم و در یک لحظه به رهایی برسم.
هوش مصنوعی: در میان بازار، به طور رمزآلودی درباره عشق صحبت کردم و با این کلام، مردم را از نگرانیهای مربوط به سود و زیان آزاد کردم.
هوش مصنوعی: به او گفتم: آخر هلالی را از بس که از دوری میسوزی، او در جواب گفت: من او را از عذاب ابدی نجات دادم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مردم و خود را زغمهای جهان کردم خلاص
خلق عالم را ز فریاد و فغان کردم خلاص
در غم عشق جوانی می شنیدم پند پیر
خویشتن را از غم پیر و جوان کردم خلاص
خوش زمانی دست داد از عالم مستی مرا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.