دلم رفت و جان حزین هم نماند
ز عمر اندکی ماند و این هم نماند
سرم خاک آن در شد و زود باشد
که گردش بروی زمین هم نماند
نشسته بخون مردم چشم، دانم
که در خانه مردم نشین هم نماند
چه هر دم بناز افگنی چین بر ابرو؟
مناز، ای بت چین، که چین هم نماند
گر افتاده خاکساری بمیرد
سهی قامت نازنین هم نماند
هلالی، اگر نیست حالت چو اول
مخور غم، که آخر چنین هم نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به فناپذیری و ناپایداری زندگی اشاره میکند. او از دلتنگی و فقدان صحبت میکند و میگوید که عمر کوتاه است و هیچ چیز در این دنیا پایدار نیست. او به عشقش و زیباییها اشاره میکند و به این نتیجه میرسد که حتی زیباییها و عشق هم در گذر زمان از بین میروند. همچنین، او به وضعیت انسانها و خونریزیهای ناشی از درد و رنج اشاره میکند و تأکید میکند که همه چیز در نهایت زودگذر و از میان رفتنی است.
هوش مصنوعی: دل من رفت و دیگر جان غمزدهام نیز باقی نماند. از عمرم تنها اندک زمانی باقی مانده که آن هم دیگر نمانده است.
هوش مصنوعی: سرم در خاک آن در خواهد شد و به زودی دیگر خبری از گرداندن من بر روی زمین نخواهد بود.
هوش مصنوعی: من میدانم که وقتی در خانهی مردم نشستهام، دیگر در اینجا باقی نمیمانم.
هوش مصنوعی: آیا هر بار که تو با زیباییهای ابرویت تماشاگران را به حیرت میاندازی، من باید ناز و افراط تو را تحسین کنم؟ ای معشوق رشیق، با تکبر خود ناز نکن، زیرا زیبایی و جاذبهات نیز پایدار نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: اگر خاکی افتاده بمیرد، حتی مَرد خوشقامت و زیبایی هم باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: هلالی، اگر حال و روزت مثل گذشته نیست، نگران نباش، چرا که این وضعیت هم همیشه باقی نمیماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مناز، ای بت چین، که چین هم نماند
قرار جهان اینچنین هم نماند
به بحر غم ار عاشقان کشته گردند
شکر خنده نازنین هم نماند
نه جم ماند اینجا، نه نقش نگینش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.