گنجور

 
هلالی جغتایی

دلم رفت و جان حزین هم نماند

ز عمر اندکی ماند و این هم نماند

سرم خاک آن در شد و زود باشد

که گردش بروی زمین هم نماند

نشسته بخون مردم چشم، دانم

که در خانه مردم نشین هم نماند

چه هر دم بناز افگنی چین بر ابرو؟

مناز، ای بت چین، که چین هم نماند

گر افتاده خاکساری بمیرد

سهی قامت نازنین هم نماند

هلالی، اگر نیست حالت چو اول

مخور غم، که آخر چنین هم نماند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

مناز، ای بت چین، که چین هم نماند

قرار جهان اینچنین هم نماند

به بحر غم ار عاشقان کشته گردند

شکر خنده نازنین هم نماند

نه جم ماند اینجا، نه نقش نگینش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه