حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۳ سرتاسر آفاق، حزین گردیدی وز دیدهٔ دید، دیدنی ها دیدی اکنون خود را به کوی آزادان کش تا چند اسیر بیمی و امّیدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
فر ابدی و نعمت جاویدی
نخل عیشی و گلبن امیدی
خوبی و خوشی مشتری و ناهیدی
فرزند مهی نبیره خورشیدی
با دل گفتم چو دلبری بگزیدی
بنشین و بگو که با منش چون دیدی؟
دل گفت که از تو جان طمع می دارد
می دان تو و این سخن ز من نشنیدی
گر صبح شبی واقعهٔ من دیدی
در پرده شدی پردهٔ من نَدْریدی
ور دم نزدی یک سخنم نشنیدی
تا حشر دمش فرو شدی نَدْمیدی
شمشیر اگر گردن جان ببریدی
بل احیاء بربهم که شنیدی
روح یحیی اگر نه باقی بودی
در خون سر او سه ماه کی گردیدی
گفتی: ز رخم چرا نظر پوشیدی؟!
هنگام سخن زبان بخود دزدیدی!
پندار که کردم نگهی، رنجیدی!
انگار که گفتم سخنی، نشنیدی!
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.