گنجور

 
 
 
عرفی

از گریهٔ گرم دیده آتشناک است

آلوده به خون و از تماشا پاک است

از بس که شکسته ام ز بیم تو نگاه

گویی که مرا دیده پر از خاشاک است

جویای تبریزی

انسان یا ابله است یا بی باکست

کاندر طلب دنیی دون چالاک است

منعم که چو گردباد بالد بر خویش

اسباب بزرگیش خس و خاشاک است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه