آخرت جنّت است یا نار است
کشته ات یا گل است یا خار است
دو بود هر یکی ز جنّت و نار
گر که اهل حقیقتی هش دار
آنچه معقول از جنان باشد
آن بهشت مقربان باشد
حظّ عقلی که بعد ازین دنیاست
جاودان جنت ذوی القرباست
ناشی از علم و معرفت باشد
لذت آن، مشاهدت باشد
لذّتی چون شهود عقلی نیست
ذوق عقلی گواه این معنی ست
کُنه آن را به وصف نتوان یافت
سندس آری ز پشم نتوان یافت
هست محسوس، جنت دومین
بر اصحاب قرب و اهل یقین
حس ایشان نماید ادراکش
کند احساس کی هوسناکش؟
دلگشا جنتی ست، بی پایان
متحیر شود خیال در آن
عین حس قوت خیال شود
متجسم در آن مثال شود
یافت قوت در آخرت چو خیال
حشم نفس و قدرت متعال
علمها در نظر عیان گردد
هر چه خواهش کنی، چنان گردد
هرچه لذت بری ز حور و قصور
همه موجود باشد و مقدور
گر تو حس خیال بشناسی
زان قویتر نیابی احساسی
می شود بذر این بهشت خیال
خلق نیکو و صالح اعمال
انبیا شمّهای از آن گفتند
مجملی گوهر بیان سفتند
گر ببینی مآثر نبوی
شودت نور چشم و عقل، قوی
هکذا النار قسمت قسمین
کشفت کلنا برای العین
زان دو، یک نار، نار معقول است
که به اهل نفاق موکول است
متکبر، وقود آن باشد
خانه سوز مکذبان باشد
خوانده در وحی، نار موقده اش
جا به جیب وکنار افئده اش
وان دگر نار، نار محسوس است
متجسم همیشه ملموس است
تف این شعله جسم و جان سوزد
چو خس، ابدان کافران سوزد
هر دو در عالم خیال بود
متجسم در آن مثال بود
گرچه معقول گفتم اول را
بشنو اکنون ز من مفصّل را
عقل و حس را به هم نباشد کار
این به نسبت بود، شگفت مدار
آنچه معقول گفتمش نسبی است
به تبع، فرع عالم عقلی ست
منشا ءش فقد عقل و انوار است
عدم علم و کشف اسرار است
خواه از انکار و جحد خیزد آن
یا به حرمان ز دولت عرفان
ترک فعل است سلب امدادش
فقد علم و حصول اضدادش
عدم قوت هیولانی
وآنکه جهل مرکّبش خوانی
اعوجاج سلیقه راکاسد
وان رسوخ عقاید فاسد
سلطنتهای نفس امّاره
دلخوریهای حرص بیچاره
دل بی علم و معرفت دل نیست
کالبد، بی کمال، سوختنی ست
بی هنر دان درخت بی مایه
نی ثمر، نی خواص، نی سایه
خشک چوبی تهی، پر از کژدم
چه کنی گر نسازیش هیزم؟
المی را که در جزا بیند
المی سخت و جانگزا بیند
عالم عقلیش اگر گفتم
حکمت مخفی، از تو ننهفتم
در تقابل به جنّت عقلی
از تشاکل به لذّت عقلی
الم و لذّت از مشاکلت است
نسبت عقل، از مقابلت است
چون الم، با عدم رجوع نمود
متصورعدم بود ز وجود
جنت و نار مکتسب باشد
صورت رحمت و غضب باشد
الم است آن ولی شعورش نه
خبری از خود و قصورش نه
این دو گر در هلاک، مشترک است
لیک آسوده، هر یکی ز یک است
آن بلاهت به از فطانت توست
وجع این به از امانت توست
وان دگر دوزخی که محسوس است
عالم حسرت است و افسوس است
در جدایی ز الفت دنیا
وز تعلّق به این فریب سرا
رنج فقدان او فروگیرد
که به هر دم، به صد الم میرد
ارتکاب قبایح اعمال
اعتیاد کواذب اقوال
ملکات ردیهٔ اخلاق
دل نهادن به خلق از خلّاق
انبعاث فساد شیطانی
احتلام نظام سلطانی
همه در نفس، مرتسخ گشته
به دو صد مار و مور آغشته
نفس چون گشته است کاسب آن
صُوَری برزند مناسب آن
متجسم شود در آن عالم
صور جمله بی زیاده وکم
هر که امروز، در مظالم مرد
رفت و با خویش دوزخی را برد
آنچه نفس غریزیش خوانی
آن چو افلاج دان و بی جانی
خود به خود برفروختی دوزخ
از هلاک و گناه یوم نفخ
این تمکن چو نقش پیدا کرد
نتواند که ترک انشا کرد
هست پیوسته، تلخ، کام از وی
متأذّی بود مدام از وی
این چنان است، کاندرین مرصد
نفس را چون مصیبتی برسد
هر زمانی که آن خطور کند
سلب آسایش و سرورکند
متأذّی شود، غم آلوده
زهر جانکاه غصه پیموده
نتواندکه یاد آن نکند
دل از آن بار غم گران نکند
لیکن اندر شواغل دنیا
یاد از آن محنت آید، احیانا
شودش بعد یک دو لمحه، ذهول
دل به کار دگر کند مشغول
آخرت عکس این جهان باشد
از شواغل، نه این، نه آن باشد
عدم شاغل و صفای محل
قوت نفس و اجتماع جُمل
ره ندارد در آن، فراموشی
نه خمار و نه خواب و بی هوشی
می نگنجد هُناک، راح به روح
نه سواد شب ونه فتق صبوح
لاجرم تلک اجتباهُ معک
آلم النفس قسط لاینفک
لیک از آنجا که نیست این شبهات
نفس را عین سنخ جوهر ذات
عقل، آزادی احتمال دهد
گر خدا خواهد، انفعال دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفهوم آخرت و دو سرنوشت اصلی انسانها میپردازد: بهشت و دوزخ. شاعر بیان میکند که بهشت به معنای واقعی برای اهل حقیقت و معرفت به معنای ناشی از علم و شهود است، و افرادی که در نزدیکی خداوند قرار دارند، این لذت را تجربه میکنند. بهشت به عنوان فضایی بیپایان و دلگشاست که با حس و خیال درک میشود.
در مقابل، دوزخ به دو نوع تقسیم میشود: دوزخ معقول که به اهل نفاق و کافران مربوط میشود و دوزخ محسوس که شامل رنجهای جسمانی است. شاعر به این نکته اشاره دارد که اگر انسانها به اعمال زشت و گناه آلوده شوند، خود را به دوزخی در این دنیا دچار کردهاند.
نویسنده تأکید میکند که حقیقت بهشت و دوزخ در عالم خیال و احساسات متجلی میشود و انسان باید از خودشناسی و معرفت برخوردار باشد تا بتواند بر اساس آگاهی خود به سرنوشت خود شکل دهد. در نهایت، آخرت جایگاهی است بینقص و بدون درگیریها و دردسرهای دنیوی که نسبت به زندگی دنیوی، کاملاً متفاوت و آزاد از افکار مشغولکننده است.
هوش مصنوعی: آینده انسان یا بهشت است یا جهنم، بسته به این که سرنوشتش چگونه رقم بخورد؛ ممکن است در زندگی خوشحال باشد یا دچار دردسر و مشکل.
هوش مصنوعی: دو حالت وجود دارد: یکی نیکو و دیگری بد. اگر شخصی به حقیقت آگاه باشد، باید مراقب این دو حالت باشد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دل و جان انسانها معقول و منطقی است، همان بهشت نزدیکان خداوند خواهد بود.
هوش مصنوعی: خوشی و شادی عقلانی که بعد از این دنیا به دست میآید، بهراستی همان بهشت نزدیکان به خداست.
هوش مصنوعی: لذت واقعی زمانی حاصل میشود که بر اساس علم و شناخت عمیق باشد و این لذت از طریق مشاهده به دست میآید.
هوش مصنوعی: هیچ لذتی به اندازه تجربه شناخت عقلانی وجود ندارد و این احساس را عقل به خوبی تأیید میکند.
هوش مصنوعی: جوهر و اصل چیزی را نمیتوان با توصیف بیان کرد، درست مانند اینکه نمیتوان لباس نرم و نازکی از ابریشم را از پشم شناخت.
هوش مصنوعی: بهشت دوم، که برای افرادی که به خدا نزدیکند و از یقین برخوردارند، قابل تجربه و احساس است.
هوش مصنوعی: حس او را نشان میدهد و درکش میکند. احساس او چقدر جذاب و دلرباست!
هوش مصنوعی: دلگشا همانند بهشتی است که به پایان نمیرسد و خیال انسان در آن به شدت حیرتزده میشود.
هوش مصنوعی: تصور و خیال انسان به قدری قوی است که میتواند به صورت عینی و ملموس دربیاید و به شکلی مشخص نمایان شود.
هوش مصنوعی: انسان در زندگی پس از مرگ، نیرویی مییابد که به خاطر خیال و خواستههای نفسانی و قدرتهای فرازمینی است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخواهی و آرزو کنی، در چشم تو واضح و نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: هرچه از زیباییها و خوشیهای دنیا بهرهمند شوی، همه اینها در دسترس و در توان توست.
هوش مصنوعی: اگر تو حس تصور را بشناسی، هیچ حسی قویتر از آن نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: بذرهای این بهشت خیال، از اعمال نیک و خوب افراد شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: پیامبران تنها نکاتی از حقیقت را بیان کردند و به طور مختصر، مفاهیم عمیق و ارزشمندی را به زبان آوردند.
هوش مصنوعی: اگر آثار و نشانههای پیامبر را ببینی، چشمت روشن میشود و عقلت قویتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: آتش به دو قسمت تقسیم شد و هر یک از ما را برای چشمها نمایان کرد.
هوش مصنوعی: از این دو، یکی نار است که به عقل مربوط میشود و دیگری به افراد نفاق و دوگانگی اختصاص دارد.
هوش مصنوعی: متکبر به آتش جهنم میافتد و کسانی که دروغ میگویند نیز در عذاب خواهند بود.
هوش مصنوعی: در وحی آمده است که آتش سوزان در دل او نهفته است و چهرهاش از زیبایی و نور است.
هوش مصنوعی: و آن آتش دیگر، آتش محسوس است که همیشه تجلی و ملموس دارد.
هوش مصنوعی: این شعله مانند خس و خاشاک جسم و جان را میسوزاند و ابدان کافران را در آتش خود میسوزاند.
هوش مصنوعی: هر دوی آنها فقط در خیال وجود داشتند و در واقع تنها تصویری از آنها در ذهن بود.
هوش مصنوعی: با اینکه در ابتدا چیزی منطقی و قابل فهم گفتم، حالا از من بشنو که موضوع را به تفصیل بیان میکنم.
هوش مصنوعی: عقل و احساس هرکدام وظایف خاص خود را دارند و نباید انتظار داشت که همیشه با هم هماهنگ عمل کنند. این اختلاف طبیعی است و نباید به خاطر آن تعجب کرد.
هوش مصنوعی: هر آنچه که به طور منطقی بیان کردهام، وابسته به شرایط و تبعاتی است که در دنیای عقل وجود دارد.
هوش مصنوعی: منبع همه چیز بیعقلی و تاریکی است، و نداشتن علم و آگاهی به اسرار موجب این وضعیت میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ممکن است از انکار و نادیده گرفتن حقیقت ناشی شود، یا به دلیل فقدان نعمت و ثروت در دانش عرفانی به وجود بیاید.
هوش مصنوعی: ترک عمل به این معنی است که اگر کسی از کمک و یاری بهرهمند نباشد، علم و دانش و همچنین تجربههای متضاد و مقابلش را نیز به دست نخواهد آورد.
هوش مصنوعی: این عبارت اشاره به ضعف ذاتی در وجود یک چیز دارد و همچنین به طور خاص به نادانی و جهالت عمیق آن اشاره میکند. به بیان دیگر، به زعم گوینده، عدم قدرت و ناتوانی این موضوع هم به خاطر حقیقت وجودیاش است و هم به خاطر جهل عمیق آن.
هوش مصنوعی: انحراف سلیقهها باعث رکود و stagnation میشود و نفوذ باورهای نادرست نیز مشکلساز است.
هوش مصنوعی: سلطنت نفس سرکش باعث نارضایتی و دردسرهای ناشی از طمع و حرص میشود.
هوش مصنوعی: دل بدون علم و شناخت، واقعاً دل نیست. مثل یک بدن بیکمال است که تنها دچار سوخت و ساز میشود و نمیتواند زندگی واقعی داشته باشد.
هوش مصنوعی: درختی که بی هنر و بی منبع باشد، نه میوهای دارد، نه خاصیتی و نه سایهای برای دیگران فراهم میکند.
هوش مصنوعی: اگر چوبی خشک و تو خالی پر از کژدم باشد، چه فایدهای دارد اگر آن را هیزم بسازی؟
هوش مصنوعی: فردی که در عذاب و سختی به سر میبرد، درد و رنجی را که تجربه میکند، بسیار شدید و عمیق است.
هوش مصنوعی: اگر من در مورد حکمت پنهانی چیزی میگویم، به خاطر دانش و درکی است که از تو دارم و نه به خاطر اینکه چیزی را از تو پنهان کردم.
هوش مصنوعی: در مقابل بهشت عقل، از لذتهای عقلانی و هماهنگی با آن لذت میبرم.
هوش مصنوعی: درد و لذت به دلیل تشابهی که با عقل دارند، به وجود میآیند و از تضاد و تفاوت ناشی میشوند.
هوش مصنوعی: چون الم، با عدم به هم زدن، به نظر میرسد که عدم میتواند وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: بهشت و دوزخ نتیجه اعمال انسان هستند، و حالتی که انسان تجربه میکند ناشی از رحمت یا عذاب الهی است.
هوش مصنوعی: او که ولی است، باید بداند که خود و کاخش در دایرهٔ آگاهیاش نیستند و از وضعیت خویش بیخبر است.
هوش مصنوعی: این دو نفر اگرچه در حال نابودی هستند، اما هر کدام به نوعی راحتی خود را دارند و به یکدیگر وابسته نیستند.
هوش مصنوعی: این بخش از شعر به نوعی بیان میکند که گاهی نادانی و سادگی، بهتر از دانایی و درک عمیق است. همچنین، برخی کارها و رفتارهای ناشایست ممکن است بهتر از برخی مسئولیتها و امانتداریها به نظر برسد. به عبارت دیگر، گاهی ناآگاهی و بیتوجهی میتواند راحتتر از مسئولیتپذیری و درک عمیق زندگی باشد.
هوش مصنوعی: یکی دیگر از عذابهای دوزخی که احساس میشود، جهانی پر از حسرت و افسوس است.
هوش مصنوعی: در دوری از دوستی و عشق، زندگی و وابستگی به این دنیا یک فریب بزرگ به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: درد و رنج ناشی از نبود او همه وجود را فرا میگیرد، زیرا در هر لحظه به اندازهای بزرگ و طاقتفرسا از دل آشوب احساس مرگ میکنم.
هوش مصنوعی: انجام کارهای زشت و ناپسند، باعث میشود که سخنان دروغین و بیاساس مطرح شود.
هوش مصنوعی: ویژگیهای اخلاقی باعث میشود که انسان به دیگران وابسته شود و به عشق خالق خود بپردازد.
هوش مصنوعی: این عبارت به ایجاد اختلال و فساد ناشی از نفوذ نیروهای شیطانی در نظام حکومتی اشاره دارد. به نوعی میتوان گفت که تقویت آسیبهای منفی در ساختار سلطنتی و حکومتی را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: همه در وجود خود، به شدت دچار افکار و ناپاکیهایی هستند که مانند مار و مور در آن تنیده شدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی نفس انسان به حالتی تجاری درآمده، چهرهها و شکلهای مناسب آن را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: در آن جهان، تمام اشکال و صورتها بدون هیچ گونه افزوده یا کسر، به وضوح نمودار میشوند.
هوش مصنوعی: هر کسی که امروز در ظلم و ستمی که بر دیگران میرود، شرکت کند و با خود در این کار به دوزخی بودن گرفتار شود، به نوعی به عذاب و سختی دچار خواهد شد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به طور طبیعی از درون انسان سرچشمه میگیرد، مانند یک آبراه کمجان و بیروح است.
هوش مصنوعی: به طور طبیعی و به واسطه گناهان و نابودیهایی که در روز قیامت به وقوع میپیوندد، آتش دوزخ شعلهور میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که این قدرت و توانایی به وجود میآید، دیگر نمیتوان آن را رها کرد و از بین برد.
هوش مصنوعی: همیشه تلخی وجود دارد و شخص از آن تلخی به طور مداوم آسیب میبیند.
هوش مصنوعی: این به این معنی است که وقتی در مرز نفس قرار میگیریم، احساسات و چالش ها مانند مصیبت به سراغ ما میآیند و ما باید با آنها روبرو شویم.
هوش مصنوعی: هر وقت آن فکر به ذهن خطور کند، آرامش و شادی را از آدم میگیرد.
هوش مصنوعی: دلشکسته و متاثر میشود، غم و اندوهی او را در بر میگیرد که مانند زهر جانکاهی است که تمام وجودش را پر کرده است.
هوش مصنوعی: دل نمیتواند یاد آن را فراموش کند، زیرا بار سنگین غم آن را از یاد نخواهد برد.
هوش مصنوعی: با وجود مشغلههای دنیوی، گاهی یاد آن درد و رنج به ذهن آدم میآید.
هوش مصنوعی: پس از چند لحظه، اوضاع دل به حالت پریشانی درآمده و به کار دیگری مشغول میشود.
هوش مصنوعی: آنچه در آخرت وجود دارد، برعکس این دنیای پر مشغله است. در آنجا نه از این دنیای مشغولیتها خبری هست و نه از آنچه در این دنیا اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: خالی بودن فضا و پاکیزگی آن به آرامش روح و جمع شدن افراد کمک میکند.
هوش مصنوعی: در آنجا هیچ راهی برای فراموشی وجود ندارد؛ نه تحت تأثیر الکل هستی، نه در خواب به سر میبری و نه بیهوش هستی.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در این مکان، نمیتوان به راحتی به آرامش و مسرت رسید. نه در تاریکی شب خبری از خوشی است و نه در روشنی صبح، به آن حالتی که دل را راضی کند، دسترسی وجود دارد.
هوش مصنوعی: بدون شک، انتخاب تو برای من آرامش بخش است و هیچ چیز نمیتواند آن را از من بگیرد.
هوش مصنوعی: ولی از آنجا که این شبهات و شکوك نفس به نوعی با ذات واقعی وجود ندارد، بنابراین نمیتوانند به حقیقت وجودی ما نزدیک شوند.
هوش مصنوعی: عقل ممکن است به انسان آزادی بدهد، اما اگر خدا بخواهد، ممکن است انسان را به حالتی بیحرکت و منفعل درآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.