شکست استخوان، طبع اندیشه زای
به دندانهٔ کلک پولاد خای
که اندیشه، جادونگاری گرفت
بنای سخن استواری گرفت
ز صد چشمه خون بیش، پیمود دل
که شد صفحه ام رشک چین و چگل
به دل، کاوش دیده نگذاشت نم
که گوهر فرو ریخت، ابر قلم
خرد دفتر جزء و کل را گشود
که اندیشه، کلک آزمایی نمود
به پیچ و خم فکر، عمری گذشت
که خاطر خداوند سررشته گشت
ز معنی، دلم جام جمشید زد
نیم، زخمه بر ساز ناهید زد
حزین، زلف معنی ست در مشت باد
به این تار، کلک خوش انگشت باد
رسایی ده، آوای اندیشه را
فراسوده مگذار این بیشه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.