لایق مدح در زمانه چو نیست
خویشتن را همی سپاس کنم
هر چه گویم نه تهمت است و نه لاف
از حسودان چرا هراس کنم؟
کرده باشم مقام خود را پست
گرکنم مدح و التماس کنم
سر کیوان بگردد از مستی
می دانش، اگر به کاس کنم
فرس طبع، چون برانگیزم
خاک در چشم بوفراس کنم
کلک معجز نگار چون گیرم
نی به ناموس بونواس کنم
رعشه پیریم گرفت و همان
پنجه در پنجهٔ حواس کنم
در دلم، خون اگر فتد از جوش
آتش از طور اقتباس کنم
گر جهان، پر کنم ز آب گهر
به خوی خجلت، ارتماس کنم
به چه امّید در زمانهٔ کور
شاهد طبع، روشناس کنم؟
کس زبان مرا نمی فهمد
به عزیزان چه التماس کنم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساس ناتوانی و ناامیدی خود را از محیط و زمانهای که در آن زندگی میکند، بیان میکند. او به خود سپاس میگوید و تأکید میکند که هر چه بگوید نه اتهام است و نه لاف، و از حسودان نمیترسد. شاعر به نادرستی و پستی مقام خود اشاره میکند و میگوید اگر شایستگی او را زیر سوال ببرند، نباید به تمجید و التماس روی آورد. او به تحولات عاطفی و ذهنی خود اشاره دارد و از اینکه دیگران نمیتوانند او را درک کنند، ناراحت است. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که هیچ امیدی در این دنیا نیست و تلاش میکند تا خودش را بشناساند، ولی از بیتوجهی دیگران ناراضی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.