گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حزین لاهیجی

از سر من چرا کشد، سرو قد تو پای را

خاک ره تو کرده ام، فرق سپهرسای را

شعله به خس نمی کند، اینهمه سرگران وشی

تا به کی از کفم کشی، دامن کبریای را؟

سرمهٔ خامشی دهد، بلبل خوش نوای را

چون به سخن درآورم، خامهٔ مشکسای را

 
 
 
بابافغانی

ای سر نامه نام تو عقل گره گشای را

ذکر تو مطلع غزل طبع سخن سرای را

آینه وار یافته یکنظر از جمال تو

دل که فروغ میدهد جام جهان نمای را

نسخه ی سحر سامری کاغذ توتیا شود

[...]

محتشم کاشانی

حوصله کو که دل دهم عشق جنون فزای را

سلسله بگسلم ز پا عقل گریزپای را

کو دلی و دلیرئی کز پی رونق جنون

شحنهٔ ملک دل کنم عشق ستیزه رای را

کو جگری و جراتی کز پی شور دل دگر

[...]

شیخ بهایی

ای ز تو قوت بیان نطق سخن سرای را

وی ز تو عقده ها بدل عقل گره گشای را

در طلب تو چون کند طی مکان عشق دل

هم سفری کجا رسد عقل شکسته پای را

محمل راه عشق را دل زفغان درای شد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شیخ بهایی
نظیری نیشابوری

گر به سخن درآورم عشق سخن سرای را

بر بر و دوش سردهی گریه های و های را

گل به خزان شکفته شد وین دل بسته وانشد

در بن ناخن است نی بخت گره گشای را

نی ز رهی خبر دهم نی به دلی اثر کنم

[...]

صائب تبریزی

ای ز تو شور در جگر کلک شکر نوای را

رشته آه در گره فکر گرهگشای را

سرو ریاض مغفرت آه ندامت است و بس

تا به که مرحمت کند عشق تو این لوای را

تا نکند سعادتش مست غرور، قسمتت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه