ز مستی، خون دل را، باده می انگاشتم روزی
خروش سینه را، افسانه می پنداشتم روزی
دل ِ شوریده حالی بود، کز من ناگهان گم شد
به کف چیزی که از سامان هستی داشتم روزی
کنون دارایی فوج معانی از که می آید؟
به میدان کاویانی خامه، می افراشتم روزی
دلم لبریز داغ است، از خیال خال مشکینش
کنون خرمن شد، آن تخمی که من می کاشتم روزی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم روزی
کنون بر می دهد تخمی که من می کاشتم روزی
هم اول روز کان زلف سیاهم پیش چشم آمد
دل من زد که از وی شام گردد چاشتم روزی
تو، ای ناخورده جام عشق، هشیاری مکن دعوی
[...]
ز وصل او که من پیوسته میپنداشتم روزی
دلی دارند یاران خوش که من هم داشتم روزی
ثمرها خوردهام زین دانهافشانی کنون اشکم
نه آن تخم است پنداری که من میکاشتم روزی
ز آهم رفت اثر افغان که در کارم شکست آمد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.