سخنها از وفا می گفتی و جور و جفا کردی
به ما دیدی چه ها می گفتی و آخر چه ها کردی؟
هلاکت الفتت گردم، که از جادو نگاهیها
دل شوریده را از من، مرا از دل جدا کردی
حزین آتش زدی پروانه سان، محفل نشینان را
سر افسانهٔ جانسوز را هر جا که وا کردی
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
سخنها از وفا می گفتی و جور و جفا کردی
به ما دیدی چه ها می گفتی و آخر چه ها کردی؟
هلاکت الفتت گردم، که از جادو نگاهیها
دل شوریده را از من، مرا از دل جدا کردی
حزین آتش زدی پروانه سان، محفل نشینان را
سر افسانهٔ جانسوز را هر جا که وا کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، گوینده به خیانت و بیوفایی معشوق اشاره میکند. او از قولهایی که معشوق به محبت و وفا داده، سخن میگوید اما در عمل خلاف آن عمل کرده است. گوینده از تأثیر نگاهی جادویی معشوق بر دلش صحبت کرده و ابراز میکند که این نگاه او را از خود بیخود کرده و از دلش دور کرده است. همچنین، او به درد و عذابی که این عشق برایش به ارمغان آورده، اشاره میکند و میگوید که مانند پروانهای در آتش در میان جمع نشسته است و هر جا معشوق را میبیند، پیله بر جانش میزند.
هوش مصنوعی: تو از وفا و محبت سخن میگفتی، اما در عمل جور و ستم بر ما روا داشتی. حالا که به یاد صحبتهایت میافتم، میبینم چه حرفهای زیبایی زدی و در نهایت چه کردهای.
هوش مصنوعی: من از شدت عشق و احساساتی که نسبت به تو دارم، به ویرانی دچار شدم. نگاه جادویی و دلربایت باعث شده که قلبم دچار آشفتگی شود و تو مرا از وجود خودت جدا کردی.
هوش مصنوعی: ای حزین، تو مانند پروانهای آتشافروز، دل و جان را برای حضور دیگران شعلهور کردهای. هر جا که دل را گشودهای، داستانی سوزناک و جانسوز برپا شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پی ماتم میان انجمن ای ماه جا کردی
ز غیرت باز بر من شهر را ماتم سرا کردی
مرا گفتی مکن افغان که فردا خواهمت کشتن
شب قتلست منعم از فغان کردن چرا کردی
چه بود از خاک آن در دور کردی کشتگانت را
[...]
چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی
اگر سنگین نبودی گوش او فریادها کردی
کند بیگانگی هر چند گویم شرح غم با او
چه غم بودی اگر خود را به این حرف آشنا کردی
به اغیار آنقدرها میتوانست از وفا دیدن
[...]
ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واکردی
مرا چون دیده قربانیان بی مدعا کردی
به خون آغشته نتوان دید آن لبهای نازک را
وگرنه با تو می گفتم چها گفتی، چها کردی
جدا از من بهر کس خواستی مهر و وفا کردی
مرا از دام خود سر دادی و خود را رها کردی
چه کردی بیمروّت بیحقیقت بیوفا با من
که در دامم درآوردی و با دامم رها کردی
چه میگویم؟ ز ذوق آن چنان وصلم برآوردی
[...]
عزیزا هیچ میدانی چهها با جان ما کردی
هر آن جوری که کردی ز ابتدا تا انتها کردی
تو را گر نیست در خاطر بگویم تا چهها کردی
از آن روزی که با آشوب عشقم آشنا کردی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.