هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج دل بیچارهاش سخن میگوید و بیان میکند که تنها راه نجاتش وصال معشوق است. او از قدرت تحمل نگاه محبوب ناتوان است و از احساس شرمندگی به خاطر وضع بد خود ابراز نگرانی میکند. همچنین، از شیشهای که طاقت تحمل سنگ را دارد، تقاضای انصاف میکند و میگوید که در دلش دلیلی برای رنجش ندارد.
هوش مصنوعی: ای شیشهٔ بیرحم و شکننده که با فشار زمان شکسته شدهای، انصاف بده! من همواره در دل خود غم و درد دارم، اما دیگر نمیتوانم به آنها احساس کنم.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج دل بیچارهاش سخن میگوید و بیان میکند که تنها راه نجاتش وصال معشوق است. او از قدرت تحمل نگاه محبوب ناتوان است و از احساس شرمندگی به خاطر وضع بد خود ابراز نگرانی میکند. همچنین، از شیشهای که طاقت تحمل سنگ را دارد، تقاضای انصاف میکند و میگوید که در دلش دلیلی برای رنجش ندارد.
هوش مصنوعی: جز این که به معشوق نزدیک شوم، راهی برای درمان دل غمگینم ندارم، اما چه کنم؟ من تاب و تحمل دیدار او را ندارم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که توانستم، با حس شرمندگی و گناه، خودم را تکهتکه کردم، ولی از لباس پارهپارهام هیچ نمیخواهم.
هوش مصنوعی: ای شیشهٔ بیرحم و شکننده که با فشار زمان شکسته شدهای، انصاف بده! من همواره در دل خود غم و درد دارم، اما دیگر نمیتوانم به آنها احساس کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جز کوی تو جایی من آواره ندارم
جولانگه برق است ولی چاره ندارم
یک جلوه کند ماه در آیینه صد موج
جز نقش تو بر سینه صد پاره ندارم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.