خجل چون بید مجنون گشتم از نشو و نمای خود
ز قدّ پرشکن گردیده ام زنجیر پای خود
منه تا می توانی در سرای عاریت، پا را
شکوه مسند جمشید دارد بوریای خود
چه از بیگانه می جویی رسوم آشنایی را؟
به عمری ای وفا دشمن، نگشتی آشنای خود
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
خجل چون بید مجنون گشتم از نشو و نمای خود
ز قدّ پرشکن گردیده ام زنجیر پای خود
منه تا می توانی در سرای عاریت، پا را
شکوه مسند جمشید دارد بوریای خود
چه از بیگانه می جویی رسوم آشنایی را؟
به عمری ای وفا دشمن، نگشتی آشنای خود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساس خجالت و نارضایتی خود از وضعیت خویش سخن میگوید. او به تصویر بید مجنون اشاره میکند و از زنجیری که به پای خود بسته شده، ابراز ناتوانی میکند. شاعر از دیگران میخواهد که در امور زندگی خودشان نپرهیزند و به روشهای نادرست بیگانهها دل نبندند. همچنین به وفا و دشمنی اشاره دارد و میگوید که حتی در سالها، نتوانسته با دشمن خود آشنا شود. این شعر به نوعی به چالشهای درونی و جستجوی هویت فردی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: از تغییرات و رشد خود شرمنده و خجالتزده شدهام. احساس میکنم که به اندازه بید مجنون، بیتاب و ناآرام هستم و اکنون به خاطر مشکلاتی که دارم، همانند زنجیری بر پایم احساس سنگینی میکنم.
هوش مصنوعی: هر طور که میتوانی در جایی که موقتی و عاریهای است، خود را حد و حدودی قرار ده و تلاش کن که همچون مسند جمشید، در زندگیات ثبات و استحکام داشته باشی.
هوش مصنوعی: چرا به دنبال آداب و رسوم آشنایی از دیگران هستی؟ تو که عمر خود را با دشمنی وفادار گذراندهای، هیچگاه با خودت آشنا نشدی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا ای نور چشم ما و خوش بنشین به جای خود
منور ساز مردم را و هم خلوتسرای خود
ز سلطانی این دنیا چه حاصل ای امیر من
چرا چون ما و جدّ ما نباشی پادشای خود
بیا و دردی ما را ز دست ما روان درکش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.