حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۰ سامان پریشان دلی اندوخته دارم زان طرّه که بر دوش و بر انداخته دارد دوزخ به دل، از ناله برافروخته دارم زان شعلهٔ قامت، که برافراخته دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دل پریشان خود و دلی پر از درد و ناله صحبت میکند. او به طره زیبایی که بر دوش دارد اشاره میکند و از عشق و شور و شوقی که در دلش شعلهور است، سخن میگوید. در واقع، این شعر بیانگر ترکیبی از زیبایی و درد ناشی از عشق است.
هوش مصنوعی: من از آن گیسوی زیبا که بر دوش افتاده، دل پریشان و آشفتهای دارم که همیشه در ذهنم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: در دل من جهنمی از ناله و فریاد وجود دارد، زیرا از شعلهوار بودن قامت تو به شدت ملتهب شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امروز بتم تیغ جفا آخته دارد
خون دلم از دیده برون تاخته دارد
او را دلم آرامگه است و عجب این است
کارامگه خویش برانداخته دارد
صد مشعله از عشق برافروخته دارم
[...]
با من بت من تیغ جفا آخته دارد
صبر از دل من جمله برون تاخته دارد
او را دلم آرامگهست و عجبست این
کارامگه خویش برانداخته دارد
صد مشعله از عشق برافروخته دارم
[...]
آتشکده ای در جگر سوخته دارم
زان حسن گلوسوز، که بی ساخته دارد
ز نگار خط شوخ تر از جوهر شمشیر
بر آینه عارض پرداخته دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.