گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حزین لاهیجی

ناله ام را در دلش تأثیر بودی کاشکی

شکوه ام را گاهگاهی می شنودی کاشکی

سیل را بی تابی از ساحل به دریا می برد

بی قراری های ما، می داشت سودی کاشکی

گلستان نبود به دستان، عندلیبان را چه شد؟

بلبلی از گلبنی می زد سرودی کاشکی

به ز جام می نباشد صیقلی، ساقی کجاست؟

زنگ تقوا، از دل ما می زدودی کاشکی

شبنم از دریای آتش، زود زنهاری شود

مرهمی داغ مرا می آزمودی کاشکی

سوخت جان از شوق، داد از بی زبانی های ما

آتش پنهان ما، می داشت دودی کاشکی

سخت بی ذوق است گلشن، ابر آذاری کجاست؟

بزم مستان را صفایی، می فزودی کاشکی

خنجر ناز تو را، نبود چرا پروای دل؟

عقده ای از خاطر ما، می گشودی کاشکی

شمع گر سوزد به شبها، روز آرامیش هست

چشم آتش بار ما، یکدم غنودی کاشکی

رسته در دل از خرد، خار و خس اندیشه ها

کشت ما را برق عشقی می درودی کاشکی

کلک خاموشت چمن را بی نوا دارد حزین

نغمه ای با عندلیبان می سرودی کاشکی

 
 
 
عراقی

دلربایی دل ز من ناگه ربودی کاشکی

آشنایی قصهٔ دردم شنودی کاشکی

خوب رخساری نقاب از پیش رخ برداشتی

جذبهٔ حسنش مرا از من ربودی کاشکی

ای دریغا! دیدهٔ بختم بخفتی یک سحر

[...]

سعدی

عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی

یا چو بود اندر دلم کمتر فزودی کاشکی

آزمودم درد و داغ عشق باری صد هزار

همچو من معشوقه یک ره آزمودی کاشکی

نغنویدم زان خیالش را نمی‌بینم به خواب

[...]

صائب تبریزی

دانه ما در ضمیر خاک بودی کاشکی

یا چو سر زد در زمان دهقان درودی کاشکی

آن که آخر سر به صحرا داد بی بال و پرم

روز اول این قفس را در گشودی کاشکی

هر چه از دل می خورم از روزیم کم می کنند

[...]

اسیر شهرستانی

دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی

حیرتی هر دم به حیرت می فزودی کاشکی

بلبل و پروانه نرد جانسپاری باختند

نیم جانی داشتم می آزمودی کاشکی

صبح در بزم تو می سوزد سپند آفتاب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه