شمارهٔ ۸۹۱
بردم به لحد زان رخ افروخته، داغی
حاجت نبود تربت ما را به چراغی
گر خشک لبم، بادهکش ساغر عشقم
دل را به لب، از هرگل داغی ست ایاغی
کیفیت صهباست به جام سخن من
ای باده گساران، برسانید دماغی
راه سر آن چشمه که گم کرد سکندر
ما تا در میخانه رساندیم سراغی
از تربت ما می گذرد یار، سبکبار
ای بارکشان غم دل، لابه و لاغی
شمعی که نه در پرتو رخسار تو سوزد
در دیدهٔ پروانه نماید، پر زاغی
وصل ار نبود، راه خیال تو نبسته ست
باز است به روی دل تنگم، در باغی
داغ دل ما، از نفس گرم شکفته ست
ای لاله، تو افروختهای دامن راغی
پرسی چه ز آتشکدهٔ عشق، حزین را؟
زاهد، تو به راحتکدهٔ کنجِ فراغی
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...