من باد نخواهم که وزد بر چو تو باغی
تا از تو نسیمی نرساند به دماغی
خوش دولت مرغی که خورد بر ز تو، ماییم
کز دور خرابیم به بویی چو تو باغی
گر خواه به بازار شوم، خواه به بستان
ما را ز رخت سوی دگر نیست فراغی
گر جلوه طاووس ز روی تو نبینیم
در کوی تو میریم به مهمانی زاغی
تو داغ جگر را چه شناسی که نبودت
جز از می گلرنگ به دامان تو داغی
پروانه که جان را به سر شمع فدا کرد
در مشهد خویش از تن خود سوخت چراغی
آن به که من سوخته پیش تو نیایم
زیبا نبود پیش گلی بانگ کلاغی
لاغ است ترا کشتن، اگر لطف دگر نیست
باری ز من دلشده یاد آر به لاغی
نآمد ز دل خسته خبر، گر چه که خسرو
از گریه دوانید چپ و راست الاغی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی عشق و وابستگی به معشوق میپردازد. گوینده به احساسات عمیق خود اشاره میکند و میگوید که حتی اگر نسیمی از زیباییهای معشوق به او نرسد، عشقش کماکان ادامه دارد. او به تصاویر زیبایی مانند طاووس و پروانه اشاره میکند تا عمق عشق و فداکاری خود را نشان دهد. گوینده بیان میکند که بیمحلی و فاصله از معشوق برای قلبش دردناک است و حتی در غمانگیزترین شرایط، عشقش را فراموش نمیکند. در نهایت، او به یادآوری عشق و دلتنگیاش از معشوق میپردازد و نشان میدهد که چگونه دلتنگی و غم او را آزردهخاطر کرده است.
هوش مصنوعی: من نمیخواهم که بادی به وجود بیاید که از تو، باغی را تحت تأثیر قرار دهد و نسیمی به من برساند.
هوش مصنوعی: مرغ خوشبختی که از محصول تو تغذیه میکند، بسیار خوشحال است. ما هم مانند باغی هستیم که از دور بوی خوش تو را حس میکنیم و در حال ویرانی قرار داریم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به بازار بروم یا به باغ، اما از نگاه تو هیچ جا آرامش ندارم.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و جلوههای خاص تو را در محلهات نبینیم، برای ما مرگ همانند مهمانی با زاغ خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو چطور میدانی درد دل را، وقتی هیچ چیزی از تو جز زیبایی و طراوت گلی در دامن تو وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: پروانهای که جانش را برای روشن کردن شمعی فدای کرد، در تلاشش برای روشنایی، از خودش نوری به جای گذاشت.
هوش مصنوعی: بهتر است که من نتوانم به نزد تو بیایم، چرا که زیبایی گل با صدای کلاغ زیبا نخواهد بود.
هوش مصنوعی: کشتن تو بیفایده است، اگر در دل من لطف دیگری وجود ندارد. پس دست کم به یاد من با حالت لاغر و نحیف خود اشاره کن.
هوش مصنوعی: دل خسته خبری نیاورد، هرچند خسرو از شدت گریه به این سو و آن سو میدوید و مثل الاغی در حال حرکت بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برخیز نگارا و برافروز چراغی
بر سوز بخوری ز پی ضعف دماغی
بفرست به خم خانه و جامی دو طلب کن
گر بایدت از روح امین ساخت اُلاغی
دانی که چه گفتم به اشارت سبک و چست
[...]
بردم به لحد زان رخ افروخته، داغی
حاجت نبود تربت ما را به چراغی
گر خشک لبم، بادهکش ساغر عشقم
دل را به لب، از هرگل داغی ست ایاغی
کیفیت صهباست به جام سخن من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.