چون خود اگر عشوه گری داشتی
از دل زارم، خبری داشتی
پا به سر من ننهادی به ناز
گر ز من افتاده تری داشتی
مفت نرفتی زکفم زلف تو
گر شب بختم سحری داشتی
عمر به هجرت گذراندم، تمام
کاش به خاکم گذری داشتی
زخمی مژگان تو می شد، چو ما
گر دل زاهد، جگری داشتی
به شدی از لعل مسیحای تو
دردم اگر چاره گری داشتی
حنظل حرمان نشدی قسمتم
نخل وفاگر ثمری داشتی
قدر دل ما نشدی کم ز خاک
رحم به دل گر قدری داشتی
دیده نمی بود اگر باد دست
هر رگ مژگان، گهری داشتی
خوار نگشتی رگ ریحان، اگر
غالیه از خاک دری داشتی
داد دلم دادی، اگر یار هم
دلبر بیدادگری داشتی
کار، شدی بر دل دیوانه، تنگ
سینه اگر بام و دری داشتی
فصل چمن، غنچه نمی بود دل
در کف اگر مشت زری داشتی
سینه شدی جون جرس افغانکده
مرگ دل ار نوحه گری داشتی
ای دل افسرده، چه شد شورشت
آه قیامت اثری داشتی
مطلب پروانه، روا شد حزین
کاش تو هم بال و پری داشتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با من اگر خواجه سری داشتی
هر سر مویم هنری داشتی
بر تو شدی سر اناالحق عیان
گر ز حقیقت خبری داشتی
غرق شدی ساکن بیت الحزن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.