به دستم داده دستی، برده در خونم فرو، دستی
به چاک سینه دارد غمزه دستی، در رفو دستی
خوشا عهدی که با کوتاه دستان، لطفها بودش
حمایل داشتم در گردن آن تندخو دستی
کدامین دست، خالی داشتم تا سبحه گردانم؟
که دستی رهن ساغر بود و در دست سبو دستی
دل مجروح را، شور قیامت در گریبان کن
سرت گردم، بکش گاهی، به زلف مشکبو دستی
سراپا ناز من، از تربتم دامنکشان مگذر
مبادا غافل از خاکم، برآرد آرزو دستی
زکم ظرفی به یک ساغر، خمارم نشکند چون گل
بود در خم مرا پیوسته دستی، در کدو دستی
کفم را در دعا، وصل تمنّا مدعا نبود
حزین از شرم عصیان، می گذارم پیش رو دستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از مفاهیم عشق و دلتنگی صحبت میکند. شاعر از دستهایی میگوید که به دو شکل متفاوت در زندگیاش تأثیر گذاشتهاند؛ دستی که به او آسیب زده و دستی که لطف و مهربانی را به او هدیه کرده است. او به عشق و پیوندی که با آن «دست» دارد اشاره میکند و به یادآوری لحظات خوب و بد میپردازد. همچنین، شاعر از دل مجروحش و شور و شوقی که در او وجود دارد صحبت میکند و تأکید میکند که در مسیر عشقش باید مراقب خواستهها و آرزوهایش باشد. در پایان، او با حالات روحی و عاطفیاش و دشواریهایی که با آنها مواجه است، سخن میگوید و احساس شرم و گناه را در این مسیر بیان میکند.
هوش مصنوعی: کسی به من دستی داده است که در آن یک درد عمیق وجود دارد. دستی که به سینهام نفوذ کرده و در آن نشانهای از غم و درد را دارد. این نشان از عمق احساسات و خدایاری به من میدهد.
هوش مصنوعی: خوشا زمانی که با افرادی که دستهایشان کوتاه است، مهربانیهایی داشتم و آن دستهای خشن را با محبت در آغوش گرفته بودم.
هوش مصنوعی: کدام دست را میتوانستم خالی بگذارم تا به ذکر و عبادت بپردازم، در حالی که یکی از دستهایم مشغول نگه داشتن لیوانی پر از شراب و دست دیگرم در دست سبو است؟
هوش مصنوعی: دل شکسته و زخمیام را به تکاپوی قیامت و حساب و کتاب بکش، و هر از گاهی با اشتیاق به زلفهای خوشبو و گیرا نگاهی بینداز.
هوش مصنوعی: تمام وجودم ناز و لطافت است، از خاک من با احتیاط بگذر. مبادا که فراموش کنی من از خاک آمدهام و آرزوهایم را برآورده کند.
هوش مصنوعی: من از یک ظرف کوچک شراب، مثل گلی که در خم نگهداری میشود، مست نمیشوم. زیرا همیشه دستی مهربان و توجهگر در کنارم هست که مرا نگه میدارد.
هوش مصنوعی: دست خود را در دعا دراز نمیکنم، زیرا خواستهام به آنچه در نظر دارم نمیرسد. از شرم گناهانی که انجام دادهام، دستم را پیش میآورم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
برد از دست دلها آورد چون پیش رو دستی
ندارد هیچ کس در بردن دلها چو او دستی
دل و جان نالد و بالد به مسجد شیخ و زاهد را
چو مالد ماه من بر ساعد از بهر وضو دستی
کسی کو شد چو من از دست یاری سینه چاک او را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.