گنجور

 
حزین لاهیجی

نگذاشت نی به هوشم، از نالهٔ رسایی

بیگانه ام ز خود کرد، آواز آشنایی

در باغ می سراید، هر مرغ با نوایی

دارد دم بهاران، پیغام آشنایی

گویند کیست در شهر، غارتگر شکیبت

سروی ست سرفرازی، شوخی ست خوش ادایی

گرگان یوسف جان، ابنای روزگارند

مردیم از غریبی، ای بی کسی کجایی؟

بازوی زال دنیا، چند افکند به خاکت؟

بی درد، پشت دستی، نامرد، پشت پایی

دامن کشان گذر کرد، یار از سر مزارم

ای ناله های و هویی، ای گریه های هایی

تا آب رفتهٔ جان بازآوری به جویم

قاصد بگو حدیثی، از لعل جانفزایی

از خون دیده در عشق، ساقی پر است جامم

یا حبّذا نعیمی، فی جنهٔ الولایی

گفتی حزین بیدل، با دوریم بسازد

الصّبرُ منک صعب یا منتهی منایی

 
 
 
فرخی سیستانی

ای صورت بهشتی در صدره بهایی

هرگزمباد روزی از تو مرا جدایی

تو سر و جویباری تو لاله بهاری

تو یار غمگساری تو حور دلربایی

شیرینتر از امیدی واندر دلم امیدی

[...]

ناصرخسرو

آسایشت نبینم ای چرخ آسیائی

خود سوده می‌نگردی ما را همی بسائی

ما را همی فریبد گشت دمادم تو

من در تو چون بپایم گر تو همی نپائی؟

بس بی‌وفا و مهری کز دوستان یکدل

[...]

سنایی

جانا نگویی آخر ما را که تو کجایی

کز تو ببرد آتش عشق تو آب مایی

ما را ز عشق کردی چو آسیای گردان

خود همچو دانه گشتی در ناو آسیایی

گه در زمین دلها پنهان شوی چو پروین

[...]

انوری

خه مرحبا و اهلا آخر تو خود کجایی

احوال ما نپرسی نزدیک ما نیایی

ما خود نمی‌شویمت در روی اگرنه آخر

سهلست اینکه گه‌گه رویی بما نمایی

بی‌خرده راست خواهی گرچه خوشت نیاید

[...]

خاقانی

جان از تنم برآید چون از درم درآئی

لب را به جای جانی بنشان به کدخدائی

جان خود چه زهره دارد ای نور آشنایی

کز خود برون نیاید آنجا که تو درآئی

جانی که یافت از خم زلفین تو رهائی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه