شمارهٔ ۸۳۹
افشاند نسیم سحری زلف نگاری
می خواست دماغ دل ما، بوی بهاری
تا بخت نصیب نظر پاک که سازد
برداشت صبا از سر کوی تو غباری
بی فایده رفت، آن همه اشکی که فشاندم
سیراب نکردم گل باغی، سر خاری
در مملکت طالع ما، صبح نخندد
ماییم و سواد سر زلف و شب تاری
بیم است که بی پرده کنم فاش غمت را
هجران تو نگذاشت به دل صبر و قراری
یار از نظر انداخت، دل زار حزین را
ای نالهٔ بی درد، نیامد ز تو کاری
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...