روی کِه جلوه کرده که حیرانم این چنین؟
زلف کِه دیده ام که پریشانم این چنین؟
دست غم کِه بر زده است آستین ناز؟
رسوا نبود چاک گریبانم این چنین
مژگان شوخ چشمِ کِه دل را فشرده است؟
رنگین نبوده دیدهٔ گریانم این چنین
احسان اشک و دولت مژگان زیاد باد
لخت جگر نبود به دامانم این چنین
بر لب رسید جان و نیامد به پرسشم
جان آنچنان، ترحّم جانانم این چنین
در دشت وحشت از غم آن شوخ کم نگاه
دنباله گرد چشم غزالانم این چنین
چون ابرگریه ناکم و چون قطره تنگدل
اشک عیان چنان، غم پنهانم این چنین
تار نفس کشیده به پرگالهٔ دل است
هرگز غمت نداشت به سامانم این چنین
بنگر سپند و مجمره تا روشنت شود
دل آن چنان و سینهٔ سوزانم این چنین
مصر جهان به یوسف من چاه محنت است
زندانی وفای عزیزانم این چنین
بی جام باده حاصل عمرم ندامت است
از توبهٔ شراب پشیمانم این چنین
از روی یار طوطی ما شد شکرشکن
آیینه کرده است سخندانم این چنین
دارد حزین ، جدایی آن نازنین غزال
مجنون صفت به کوه و بیابانم این چنین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف احساسات عمیق و درد ناشی از عشق و جدایی میپردازد. او از زیبایی چهره محبوب و تأثیر آن بر روح و جانش سخن میگوید و از غم جدایی و تنهایی خود ابراز تاسف میکند. شاعر از اشک و غم خود در دشت وحشت و در مقابل چشمهای زیبا سخن میگوید و خود را اسیر این احساسات دردناک میبیند. همچنین، او به رابطهاش با محبوب و حسرتهایش اشاره میکند و در نهایت، با نگاهی به زجر ناشی از فاصله، خود را مانند مجنونی در کوه و بیابان توصیف میکند. در کل، این شعر نمایانگر غم و زیبایی عشق و جدایی است.
هوش مصنوعی: در کدام چهره و زیبایی غرق شدم که اینگونه متحیر و سردرگم هستم؟ کدام زلف و مو را دیدهام که اینقدر دلباخته و در هم ریختهام؟
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که به من رسیده، آیا بر تن نازک من عیب و نقصی ایجاد کرده است؟ آیا این چاکی که بر دلم هست، رسوایی برای من محسوب میشود؟
هوش مصنوعی: مژگان زیبا و بازیگوش او دل را به تنگنا انداخته است. چشمان من که اشکآلود است، رنگ و لعابی ندارد و این وضعیت نشان از غم و اندوه من دارد.
هوش مصنوعی: آرزو دارم که محبت و نیکی چشمانت بسیار باشد، اما دل من هیچ وقت به این اندازه در اضطراب و التهاب نبوده است.
هوش مصنوعی: جان من به لب رسیده و با این حال، کسی نیامده است تا از من بپرسد که چه بر من گذشته است. ای محبوب، این گونه بر من رحم کن.
هوش مصنوعی: در دشت ترس و تنهایی، به خاطر غم آن معشوقهی بازیگوش که با نگاهی کوتاه به دور میگردد، حال من اینگونه است که همچون غزالها در پی او هستم.
هوش مصنوعی: من مانند ابری هستم که به شدت گریه میکند و مانند قطرهای هستم که دلش پر از غم است. اشکهایم به وضوح نشان میدهند که در درونم غم پنهانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: نفسم به شدت در دل به حال و هوای غم دچار است و هرگز این چنین سامان و آرامی نداشتهام.
هوش مصنوعی: به تماشا کن آتش و مشعل را تا دل تو نیز روشن شود، که دل من با این حال، پیوسته شعله ور است.
هوش مصنوعی: مصر برای من همچون چاهی پر از مشکلات است و وفاداری عزیزانم، مرا در این شرایط سخت نگه داشته است.
هوش مصنوعی: بدون نوشیدن شراب، زندگیام پشیمانی و ندامت است و از تصمیم به ترک آن، افسرده و ناامید هستم.
هوش مصنوعی: از چهره محبوبم، طوطی ما شیرینزبان شده است. آیینهای به دست گرفتهام که سخنانم را اینگونه بیان میکند.
هوش مصنوعی: حزین از جدایی آن محبوب زیبایی که مانند غزالی دیوانه است، بسیار ناراحت و غمگین است و حالش به قدری بد شده که این احساس را در کوه و بیابان به وضوح حس میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.