چشمت از ناز نبستهست در راز به من
رسد از جنبش مژگان تو آواز به من
مهر را ذره ناچیز نمی گردد بار
چون خریدی مده ای شوخ، مرا باز به من
سرنوشت دلم از داغ سویدا پیداست
روشن انجام شد از نقطهٔ آغاز به من
شهد بی منّت کوثر نسب مرگ کجاست؟
تا به کی زندگی تلخ، کند ناز به من؟
نیست احسان کمی ای فلک تنگ فضا
این که نگذاشته ای حسرت پرواز به من
به ادای سخنم گوش نگهدار حزین
چشم جادو نگه، آموخته اعجاز به من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من که بیخود شدم از می، چه کند ساز به من؟
در چنین وقت کجا می رسد آواز به من؟
بود بر طاق عدم حقه فیروزه چرخ
عشق آن روز که واکرد سر راز به من
تا ره ناقه لیلی به بیابان افتاد
[...]
خنده شیشه رساند زغم آواز به من
راز گوید ز جنون سلسله ساز به من
بس که دیوانگی از چشم تو دیده است دلم
می فروشد ز خیال نگهت ناز به من
هرگز آن چشم سیه گرم نبیند سویم
[...]
باز شد روزنی از گلشن شیراز به من
میکشد نرگس و نارنج سری باز به من
سروناز ارم از دور به من کرد سلام
جای آن را که چنان سرو کند ناز به من
افق طالع من طلعت باباکوهی است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.