گنجور

 
حزین لاهیجی

عشق عالی مقام را نازم

مایهٔ احتشام را نازم

می پزم با خود آرزوی وصال

سود سودای خام را نازم

نسخهُ مرهمم دل ریش است

آن خط مشک فام را نازم

گاه هوشم کندگهی مدهوش

نشئه های مدام را نازم

خاک را خواند و یا عبادی گفت

شیوهُ احترام را نازم

مسرفم خواند و گفت لاتَقنَط

رحمت و لطف عام را نازم

منطقت شد صفای سینه حزین

حکمت این کلام را نازم