ای غاشیهٔ شوق تو بر دوش نگاهم
صد دجلهٔ خون بی تو، هماغوش نگاهم
زلفت ز تماشای دو عالم نظرم بست
ای حلقه ی فرمان تو درگوش نگاهم
محرومتر از من به وصال تو کسی نیست
از بادهٔ وصل تو رود هوش نگاهم
گرم از نظرم می گذری، برق نباشی؟
یک لحظه توان بود در آغوش نگاهم
دل داده پیامی که زبان محرم آن نیست
خواهد به تو گفتن، لب خاموش نگاهم
مشاطهٔ غم، شاهد نظاره ام آراست
هر دانهٔ اشکی ست، د ُر گوش نگاهم
مست است چنان کز می و ساقی خبرش نیست
از ساغر لعلت، لب می نوش نگاهم
از یک نگه گرم تو، مژگان ترم سوخت
آتش زده ای خانهٔ خس پوش نگاهم
نظاره حزین ، آب کند شرم تماشا
شبنم زده شد روی گل از جوش نگاهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.