برق آهی ز جگر در شب تاری نزدیم
روز درماندگی دل، در یاری نزدیم
خرقهٔ زهد نشُستیم به آب تَهِ خم
آتش باده به ناموس خماری نزدیم
بلبل خوش نفس گلشن قدسیم افسوس
نغمه ای در شکن طرهٔ یاری نزدیم
شبنم آسا ز رخی آب ندادیم نظر
گل داغی به سر از باغ و بهاری نزدیم
شرمساربم ز مستان محبت که چرا
ساغری از نگه باده گساری نزدیم؟
گره از کار کسی باز نکردیم افسوس
نیش خاری به دل آبله زاری نزدیم
مدتی رفت که ما از لب پرشور حزین
نمکی بر جگر سینه فگاری نزدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.