از دیده ی دل پرده ی پندارگرفتیم
تا رخصت نظّارهٔ دیدار گرفتیم
بستیم چو از رد و قبول دگران چشم
تشریف قبول نظر یار گرفتیم
نشنیدکسی حرف زباد از دهن ما
گفتار به اندازهٔ کردار گرفتیم
خون دل ما بی گنهان حوصله سوز است
از چشم سیه مست تو اقرار گرفتیم
اوّل قدم از آرزوی خویش گذشتیم
تا ساغر وصل از کف دلدار گرفتیم
سرتاسر آفاق چو خورشید دویدیم
تا جای در آن سایهٔ دیوار گرفتیم
شد شارع کثرت بلد عالم وحدت
ما گوشهٔ خلوت سر بازار گرفتیم
چون شبنم افتاده به خورشید رسیدیم
از همّت خود قافله سالار گرفتیم
از تلخی دشنام حزین ، ذائقه مست است
ما کام خود آخر ز لب یار گرفتیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و تاثیرات آن بر زندگی انسانهاست. شاعر از پردهپندار که ما را از دیده واقعی دور میکند صحبت میکند و اشاره دارد که برای دیدن یار، باید از قضاوتهای دیگران چشمپوشی کنیم. او بر این نکته تاکید دارد که حرفهای او کماهمیتتر از اعمالش است و دلتنگی او ناشی از زیبایی چشمان معشوق است. شاعر در سفر عشق، از آرزوها عبور کرده و به وصال معشوق رسیده است. او به جستجو در آفاق پرداخته و به نوعی به وحدتی دست یافته است. در پایان، شاعر از تجربیات تلخ و شیرین عشق سخن میگوید و به کام خود از لب یار میرسد.
هوش مصنوعی: ما از دل خود پردهای کشیدیم تا بتوانیم اجازهی تماشای دیدار را به دست آوریم.
هوش مصنوعی: زمانی که از نظریات دیگران چشمپوشی کردیم، توجه و احترام خود را به نظر محبوبمان معطوف کردیم.
هوش مصنوعی: هیچکس از ما سخن را از باد نشنید؛ ما گفتار را به اندازهٔ عمل خود سنجیدیم.
هوش مصنوعی: دل ما بیدلیل و بیگناه به شدت در عذاب است و این درد و رنج را از نگاه سیاه و فریبندهات پذیرفتهایم.
هوش مصنوعی: ما نخستین گام را در مسیر آرزوهای خود برداشتیم و در نتیجه توانستیم جام وصل را از دست محبوب به دست آوریم.
هوش مصنوعی: ما در همه جا مانند خورشید درخشان حرکت کردیم تا اینکه جایی پیدا کردیم که سایه دیواری را در آن احساس کردیم.
هوش مصنوعی: در میان شلوغی و هیاهوی زندگی، ما در گوشهای آرام و ساکت نشستهایم و به عمق مسائل هستی میپردازیم.
هوش مصنوعی: وقتی که شبنم به زمین میافتد، به خورشید نزدیک میشود. ما هم با تلاش و همت خود، رهبری این قافله را به عهده گرفتیم.
هوش مصنوعی: در احساس تلخ دشنام و ناامیدی، کام ما به طعم شیرین لب یار عادت کرده است و در نهایت از او دریغ نمیزنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
ما بار دگر گوشهٔ خمار گرفتیم
دادیم دل از دست و پی یار گرفتیم
دعوی دو کون از دل خود دور فکندیم
پس در ره جانان پی اسرار گرفتیم
از هر دو جهان مهر یکی را بگزیدیم
[...]
خوش آنکه ره عیش به اغیار گرفتیم
کام دل خویش از لب دلدار گرفتیم
زین اشک که اکنون ره ما بست از آن کوی
در آن سر کوه راه به اغیار گرفتیم
در محفل او مدعی از غیرت ما بار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.