ای از رخت مشاطه را، صد چشم حیران در بغل
مانند صبح آیینه را خورشید تابان در بغل
هندوی خالت را بود چین و ختن زیر نگین
زنّار زلفت را بود، صد کافرستان در بغل
لعل قدح نوش تو را، میخانهها در آستین
خطّ زره پوش تو را صد جوش طوفان در بغل
صبح بناگوش تو را خورشید تابان خوشه چین
داغ سیه پوش تو را صد شام هجران در بغل
چشمت عجب نبود اگر، دل را نگهداری کند
در می پرستی شیشه را دارند مستان در بغل
بوی محبت می شود پوشیده ما را در سخن
گر بوی گل پنهان کند باد بهاران در بغل
از دست جورت در چمن ای یوسف گل پیرهن
دارد دل صد پاره ای هر غنچه پنهان در بغل
چاک گریبان می کند چون لاله رسوا عشق را
چندان که می سازد دلم داغ تو پنهان در بغل
دیگر کجا عشق و جنون چون لاله پنهان می توان؟
داغم هم آغوش جگر، چاک گریبان در بغل
دارم دلی کز ناله اش نالد به صد شیون، حزین
اسلامیان کعبه را ناقوس رهبان در بغل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیفی عاشقانه از زیباییها و احساسات عمیق است. شاعر با استفاده از تشبیهات و نمادها، زیبایی معشوق را در قالبهای مختلفی مانند صبح، خورشید، میخانه و گل توصیف میکند. او از دلتنگی و عشق سختیهایی را بیان میکند که در دل دارند و آن را با تصاویری از طبیعت و عشق پنهان در آغوش میسازد. شاعر همچنین به درد و رنج ناشی از عشق و جدایی اشاره میکند و حسرت و اندوهی عمیق را در کلام خود به تصویر میکشد. شعر نهایتاً نشاندهندهی پیچیدگیهای عشق و جنون در روابط انسانی است.
هوش مصنوعی: ای کسی که زیباییات مانند مشاطه است و بسیاری به تو خیره شدهاند، تو چونان خورشید در کنار آینهای هستی که نورش را منتشر میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت زلف های معشوق اشاره دارد. در آن گفته میشود که زلفهای معشوق مانند مرزهای کشورها، جذاب و دلربا هستند و در بغل آن، زیباییها و دلکش های بسیاری وجود دارد. به عبارتی، زلفهای معشوق به قدری زیبا هستند که خواستهها و آرزوهای متعددی را برمیانگیزند.
هوش مصنوعی: لب لعل تو مانند جام شراب است و میخانهها به خاطر تو در انتظارند. در کنار تو، طوفانهایی از شور و هیجان وجود دارد.
هوش مصنوعی: در صبح، نور خورشید زیبا و درخشان، مانند خوشههای گندم به تو، که با لباس سیاه خود حزن و اندوه را به دوش میکشی، میتابد و سابقه غمانگیز جدایی را در آغوش خود حفظ کرده است.
هوش مصنوعی: چشمت اگر زیباست، عجیب نیست که دل را نگهداری؛ چرا که مستهای میپرست، شیشه را در دست دارند و عشق را در دل.
هوش مصنوعی: عطر محبت به گونهای در کلمات ما پنهان میشود که اگر باد بهاری عطر گل را در آغوش خود بگیرد، همچنان نمیتوان آن را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: یوسف، تو با زیبایی و جذابیت خود در میان گلها جلوهگر هستی و دل عاشقان در اثر زیباییات شکسته شده است. هر غنچه نیز رازهای خود را در دل پنهان دارد.
هوش مصنوعی: چاک گریبان می کند چون لاله رسوا عشق را چندان که می سازد دلم داغ تو پنهان در بغل این بیت به بیان عواطف و احساسات عمیق فرد اشاره دارد. بیان میکند که عشق و احساسات عاشقانه میتواند فرد را به شدت تحت تأثیر قرار دهد، چنانکه این احساسات حتی در دل پنهان میمانند. گویی عشق مانند لالهای رسوا به وضوح دیده میشود و نشان از دلتنگی و اشتیاقی عمیق دارد. احساس درد و داغ ناشی از عشق در دل فرد وجود دارد، اما او تلاش میکند آن را پنهان کند، حتی در حالی که این عشق با شدت در وجودش جاری است.
هوش مصنوعی: دیگر عشق و هیجان را مانند لالهای که پنهان است، کجا میتوان یافت؟ درد و رنج من در دل مثل آغوشی برای جگر است، و چاک گریبانم نشان از غم عمیقی دارد.
هوش مصنوعی: دل من حالتی دارد که از نالههایش به صدای بلند شکایت میکند. مانند حالتی که مسلمانان در کعبه دارند، اما به نوعی با صدای ناقوس کشیشان در آمیخته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میآید از سیر جگر آهم گلستان در بغل
یاس و تمنا در نفس امید و حرمان در بغل
ز آنسان که طفلان چمن دزدند گل از باغبان
آهم کند گلهای داغ از سینه پنهان در بغل
زین پیشتر گل میفشاند از خنده چاک سینهام
[...]
ای از رخت هر خار سامان بستان در بغل
هر ذره را از داغ تو خورشید تابان در بغل
هر حلقه زلف ترا صد ملک چین درآستین
هر پرده چشم ترا صد کافرستان در بغل
کی چشم گستاخ مرا راه تماشا می دهد
[...]
دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان در بغل
چشمی و خون در آستین، اشکی و طوفان در بغل
باد صبا از کوی تو، گر بگذرد سوی چمن
گل غنچه گردد، تا کند بوی تو پنهان در بغل
نازم خدنگ غمزه را، کز لذت آزار او
[...]
دارم دلی همچون جرس، پیوسته نالان در بغل
از داغ بر احوال خود، صد چشم گریان در بغل
کی از چمن یاد آورم من کز خیال روی او
چون حلقهٔ زلف بتان، دارم گلستان در بغل
صد چاک افتد همچو گل بر جیب من از هر نسیم
[...]
هر تار مژگانم بود موجیّ و عمّان در بغل
هر قطرة اشکم بود نوحیّ و طوفان در بغل
خوش مضطرب میآید از کوی تو باد صبحدم
دارد مگر بویی از آن زلف پریشان در بغل
هر شب چو گل چاک افکنم در جیب و روز از بیم کس
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.