شمارهٔ ۵۶۹
بی نشانی همه شان است به عنقا مفروش
کنج عزلت چو دهد دست، به دنیا مفروش
خونبها صید تو را حلقهٔ فتراک بس است
سر شوریده به آن زلف چلیپا مفروش
دیده ای مست، تو را از پی عبرت دادند
شوخ چشمانه به دنبال تماشا مفروش
پیش ما مرگ به از ناز طبیبانه بود
خلوت خاک به آغوش مسیحا مفروش
هر چه خواهی ببر ای ابر بهار از مژه ام
به عبث آب رخ خویش به دریا مفروش
مستی آسان نبود، حوصله ای می خواهد
توبه این شیشه دلی هوش به صهبا مفروش
چون گل هرزه درا، دفتر دل باد مده
خاطر جمع، به یک خندهٔ بیجا مفروش
طور دل نیست، کجا طاقت دیدار آرد؟
جلوه ای برق جهانسوز به خارا مفروش
به فسون سازی زاهد مرو از راه حزین
مذهب عشق به تسبیح و مصلّا مفروش
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...