کام طمع ز لذت دنیا نگاه دار
امروز، پاس دولت فردا نگاه دار
هر گوشه جوش جلوهٔ یار است، دیده را
آیینه وار محو تماشا نگاه دار
هر عقده ای به عهده تدبیر ناخنی ست
خاری برای آبلهٔ پا نگاه دار
تا وجه بی قراری ما روشنت شود
آیینه پیش آن رخ زیبا نگاه دار
ایجاد نور فیض، دل زنده می کند
این شمع را به پرده ی شب ها نگاه دار
خواهی چو داغ لاله بهار تو گل کند
دامان دل به رنگ سویدا نگاه دار
یک سر چو شمع جسم تو خواهی که جان شود
آیینه پیش آن رخ زیبا نگاه دار
داغ وفا مباد، ز دل پا کشد حزین
این لاله ی غریب، به صحرا نگاه دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مردی چو شمع در همهجا، جا نگاه دار
هرچند سر به باد رود پا نگاه دار
گوهر دهد دمی که کند قطره ضبط موج
دل جمع کن عنان نفسها نگاه دار
تا گم نگردد آینهٔ بینشانیات
[...]
در دل خیال آن قد رعنا نگاه دار
یاد پری نمودی تو مینا نگاه دار
آمد قماش حسن به بازار اعتبار
سودای یوسفش به زلیخا نگاه دار
شرط تکلفات شرف شد ترا ادب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.