زد آتش در دلم چون شمع، دیدار این چنین باید
نگه در دیدهٔ تر سوخت، رخسار این چنین باید
تپد دل در بر از طرز خرام تازه شمشادش
غبارم را به شور آورده، رفتار این چنین باید
خمارآلودهٔ منّت نیم از ساغر و مینا
شرابم خون، دلم پیمانه، خمّار این چنین باید
ز شمع کلبه ام باشد شرر در سنگ روشن تر
سیه روزان هجران را شب تار این چنین باید
حزین از دامن پاک نفس، صیقل زدی دل را
غبار از خاطر ما رفت، گفتار این چنین باید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شدم خاک و نگفتم عاشقم کار اینچنین باید
ز جیبم سرمه رویانید اسرار اینچنین باید
لب از خمیازهٔ تیغ تو زخم ما نبست آخر
به راه صبح رحمت چشم بیدار اینچنین باید
به تاری گر زنی ناخن صدا بیتاب میگردد
[...]
ز جوش اشک در آبم گهربار اینچنین باید
ز شام غم سیه روزم شب تار اینچنین باید!
نمیباشد به غیر یأس دیگر دستگیر من
به نکبتخانه دنیا مددگار اینچنین باید!
نداند کفر زلفش هیچ آیین مسلمانی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.