تا سرو را هوای قدت سرفراز کرد
پا از گلیم ناز چو زلفت دراز کرد
پیچید بوی جان، به دماغ دلم ز دور
مشاطهٔ صبا سرِ زلفت چو باز کرد
کونین را چو مردم چشمم به خون نشاند
آه این چه نغمه بود که عشق تو ساز کرد؟
چشمت به یک کرشمه به روی دلم گشود
هر در که بخت بر رخ جانم فراز کرد
زاهد به ذوق سجدهٔ محراب ابروبت
در کعبه رو به قبلهٔ کویَت نماز کرد
محمود را چو قطع تعلّق شد از حیات
پیوند جان به رشتهٔ زلف ایاز کرد
با ابروی تو پشت به پشت است در جفا
چشمت که دست فتنه در آغوش ناز کرد
چون جان برد ز شست نگاهت دل حزین ؟
نتوان ز زخم تیر قضا احتراز کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کس که بر امیر در مرگ باز کرد
بر خویشتن نگر نتواند فراز کرد
آن بت که بر دلم در شادی فرازکرد
یک باره بر دلم دری ز مهر باز کرد
زلف جو سام بر دل مسکین من فکند
تا بر دلم جهان در خورشید باز کرد
بیخواب کرد چشم دلم در فراق خویش
[...]
تا بر دل من آن بت طناز ناز کرد
صد در ز ناز بر دل من باز باز کرد
تا دوست بر دلم در عالم فراز کرد
دل را به عشق خویش ز جان بی نیاز کرد
دل از شراب عشق چو بر خویشتن فتاد
از جان بشست دست و به جانان دراز کرد
فریاد برکشید چو مست از شراب عشق
[...]
ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد
دل را لبش ز تنگ شکر بینیاز کرد
کافر، که رخ ز قبله بپیچیده بود و سر
چون قامتش بدید به رغبت نماز کرد
ای دلبری که عارض چون آفتاب تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.