گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حزین لاهیجی

تا سرو را هوای قدت سرفراز کرد

پا از گلیم ناز چو زلفت دراز کرد

پیچید بوی جان، به دماغ دلم ز دور

مشاطهٔ صبا سرِ زلفت چو باز کرد

کونین را چو مردم چشمم به خون نشاند

آه این چه نغمه بود که عشق تو ساز کرد؟

چشمت به یک کرشمه به روی دلم گشود

هر در که بخت بر رخ جانم فراز کرد

زاهد به ذوق سجدهٔ محراب ابروبت

در کعبه رو به قبلهٔ کویَت نماز کرد

محمود را چو قطع تعلّق شد از حیات

پیوند جان به رشتهٔ زلف ایاز کرد

با ابروی تو پشت به پشت است در جفا

چشمت که دست فتنه در آغوش ناز کرد

چون جان برد ز شست نگاهت دل حزین ؟

نتوان ز زخم تیر قضا احتراز کرد

 
 
 
کسایی

آن کس که بر امیر در مرگ باز کرد

بر خویشتن نگر نتواند فراز کرد

امیر معزی

آن بت که بر دلم در شادی فرازکرد

یک باره بر دلم دری ز مهر باز کرد

زلف جو سام بر دل مسکین من فکند

تا بر دلم جهان در خورشید باز کرد

بی‌خواب کرد چشم دلم در فراق خویش

[...]

فلکی شروانی

تا بر دل من آن بت طناز ناز کرد

صد در ز ناز بر دل من باز باز کرد

عطار

تا دوست بر دلم در عالم فراز کرد

دل را به عشق خویش ز جان بی نیاز کرد

دل از شراب عشق چو بر خویشتن فتاد

از جان بشست دست و به جانان دراز کرد

فریاد برکشید چو مست از شراب عشق

[...]

اوحدی

ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد

دل را لبش ز تنگ شکر بی‌نیاز کرد

کافر، که رخ ز قبله بپیچیده بود و سر

چون قامتش بدید به رغبت نماز کرد

ای دلبری که عارض چون آفتاب تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه