به خون هر چند دستی غمرهٔ بیدادگر دارد
شهید خنجر مژگان شدن اجر دگر دارد
به دور آسمان افتادگان را نیست امّیدی
مگر ما را ز خاک آن حلقهٔ فتراک بردارد
نمی آرد برون هرگز سر از صبح قیامت هم
که می گوید شب حسرت نصیبی ها سحر دارد؟
به کوی عشق یک طرار می باشد، خبر دارم
به هر جا گم شود دل، طرهٔ شب زو خبر دارد
حزین نیم بسمل را به طالع نیست پروازی
که این بلبل قفسها در شکنج بال و پر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تجربههای سخت و دردناک اشاره میکند. او بیان میکند که حتی اگر خون و رنج زیادی در راه عدالت ریخته شود، پاداش شهیدان متفاوت و ارزشمند است. شخص در جستجوی امیدی است تا از وضع خود رهایی یابد، اما معمولاً امیدی برای افتادگان وجود ندارد. شاعر به شب حسرت اشاره میکند و میگوید که هیچکس نمیتواند از آن بیرون بیاید. همچنین، در عشق و دلباختگی، هر جا که دل برود، عشق و شب در آنجا حضور دارد. در پایان، شاعر به بلبل قفسها اشاره میکند که بر اثر محدودیتها و نگرانیها، نمیتواند پرواز کند. در کل، مضمون اثر به مشکلات عشق و رنجهای زندگی مرتبط است.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه هر شهیدی به دست ظالمان به خاک افتاده است، اشک و نالههای او نشاندهندهی رنج و ستمی است که تحمل کرده. در عوض، این درد و ظلم به معنای پاداشی دیگر برای اوست.
هوش مصنوعی: افراد افتاده در دور آسمان امیدی ندارند و تنها ما میتوانیم از خاک آن حلقهٔ بندگی یا سختی رهایی یابیم.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند در روز قیامت از خواب شب حسرت بیدار شود و به آیندهٔ روشنی امید داشته باشد. یعنی شب حسرت و ناامیدی به سحر و روشنایی نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: در کوی عشق، شخصی وجود دارد که هر جا دل را گم کنی، او از وضعیت دل و دلتنگیات باخبر است. طرههای شب به او اطلاعات میدهند.
هوش مصنوعی: حزین به نوعی از احساس شکست یا ناامیدی اشاره دارد. در اینجا، نشان میدهد که او به سرنوشت خود اهمیت نمیدهد، زیرا آن شخص، مانند یک بلبل در قفس، محدودیتها و مشکلات زیادی در زندگیاش دارد. این بلبل با وجود داشتن بال و پر، به خاطر قفس نتوانسته پرواز کند و از آزادی واقعی بهرهمند شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
خوشا باد سحرگاهی، که بر گلشن گذر دارد
که هر فصلی و هر وقتی یکی حال دگر دارد
گهی بر عارض هامون ز برگ لاله گل پوشد
گهی بر ساحت صحرا ز نقش گل صور دارد
دم عیسیست، پنداری، که مرده زنده گرداند
[...]
مَلِک سنجر جهانداری به میراث از پدر دارد
پدر شادست در فردوس تا چون او پسر دارد
ز فرّ و رسم و آیینش بیاراید همیگیتی
که فَرّ عمّ و رسم جدّ و آیین پدر دارد
بدو نازد همی دولت که با دولت خرد دارد
[...]
مسلمانان سرای عمر، در گیتی دو در دارد
که خاص و عام و نیک و بد بدین هر دو گذر دارد
دو در دارد: حیات و مرگ کاندر اوّل و آخر
یکی قفل از قضا دارد، یکی بند از قَدَر دارد
چو هنگام بقا باشد، قضا این قفل بگشاید
[...]
مرا گویند مولانا ترازوییست کز عدلش
نه میل این یکی دارد نه قصد آن دگر دارد
درین شک نیست کو همچون ترازوییست زین معنی
که میلش سوی آن باشد که او زر بیشتر دارد
هوا ز انسان خنک شد کز جنان حورا همی گوید
خنک آنکو درین سرما مقام اندر سقر دارد
ز مرغی کو خورد آتش حسدها میبرد مرغی
که طوبی آشیانست وز کوثر آبخور دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.