شامی که مست صبح امیدش نمی کنند
بخت سیاه ماست، سفیدش نمی کنند
صیدی نمی کشند بتان در کمند عشق
تا سایه پرور گُل و بیدش نمی کنند
معجز نگر که کشتهٔ شمشیر عشق را
صد غمزه می زنند و شهیدش نمی کنند
نازم به رسم دیر که دربند غیر را
صد خرقه گر دریده مریدش نمی کنند
هر بسته دل که سینه به برق فنا نداد
حاصل نصیب کِشتِ امیدش نمی کنند
غمگین نمی رود کسی از خاک میکده
تا هم پیالهٔ مهِ عیدش نمی کنند
شرح غم من است حزین در حریم دوست
افسانه ای که گفت و شنیدش نمی کنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره ناامیدی و غم عاشقانه است. شاعر به عدم توجه و گنجاندن عشق در زندگی خود اشاره میکند و از بخت بد و ناکامی در عشق سخن میگوید. او بیان میکند که حتی در میکده، جایی که انتظار شادی و خوشی میرود، کسی غمیش را نمیبیند و همه به حال خودشان سیر میکنند. معشوق در نظر او در معرض تیر عشق قرار دارد، ولی همچنان بیتوجه و بیاعتنا باقی مانده است. در نهایت، شاعر به افسانه غمگین خود در حریم دوست اشاره میکند که دیگران هیچ توجهی به آن ندارند.
هوش مصنوعی: شبی که امید به صبح روشن را به ما نمیدهد، نشان از بخت بد ما دارد و هیچ چیز نمیتواند آن را تغییر دهد.
هوش مصنوعی: عشق باعث میشود که معشوقها به دنبال صید کردن دلها نباشند، زیرا در سایه عشق و زیبایی خود، دیگران را به خود جذب میکنند.
هوش مصنوعی: به تماشای کسی بنشین که درخشش عشق او را به شدت مجروح کرده است. او با همه دردها و غمزههای فریبندهای که میبیند، به شهادت نمیرسد.
هوش مصنوعی: من به شیوه قدیمی ارادت میورزم که در آن به غیر از محبوب، به هیچکس توجه نمیشود، حتی اگر کسی صد لباس پاره پاره از مریدانش داشته باشد، باز هم به او نمیپردازند.
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش را به خطر افتادن ندهد و در برابر مصائب تسلیم نشود، نمیتواند به امید و آرزوی خود دست یابد.
هوش مصنوعی: هیچ کس از خاک میکدهٔ غم و اندوه دور نمیشود، مگر اینکه دوستانش در جشن و شادیِ عید، همراهیاش نکنند.
هوش مصنوعی: غم من در نزد دوست به زبان حزین بیان میشود، اما داستانی است که کسی به آن توجهی نمیکند و شنیده نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ملک عشق هر که شهیدش نمی کنند
گفت و شنید ماتم و عیدش نمی کنند
یوسف وش آن که راست رود بهر فتح باب
محتاج التفات کلیدش نمی کنند
یا رب کجا بریم وفا را که این متاع
[...]
چشمی کز انتظار سفیدش نمی کنند
آیینه دار صبح امیدش نمی کنند
خونهای مرده قابل تلقین فیض نیست
رحم است بر کسی که شهیدش نمی کنند
از باز دید حاصل عمرم به باد رفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.