یک ره به سر تربتم از ناز نیامد
این جان ز تن رفته، دگر باز نیامد
پیغام دروغی که فریبد دل ما را
افسوس کزان لعل فسون ساز نیامد
خونین جگری بی تو نهفتیم ولیکن
از گریه، نگه داشتن راز نیامد
رفتم که نویسم من سودا زده حرفی
از مطلب گم گشته خبر باز نیامد
روزی که به دل ناله گره بود حزین را
ناقوس صنم خانه به آواز نیامد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به غم و اندوه ناشی از جدایی و فقدان کسی که به او محبت میورزیده، پرداخته است. او به احساس تنهایی و ناامیدی از بازگشت آن شخص اشاره میکند و به بیفایده بودن تلاشانش برای بیان احساساتش میپردازد. همچنین، از ناامیدی نسبت به دریافت پیامی که دلش را شاد کند سخن میگوید و ناله و درد دلش را در این غم سنگین حس میکند. شکست در بیان احساسات و فقدان شادابی زندگی بدون آن محبوب، حسرت و تاسف او را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: یک بار هم به سرزمین قبرم نیامد. این جان که از بدن جدا شده، دیگر برنمیگردد.
هوش مصنوعی: پیام نادرستی که قلب ما را فریب میدهد، افسوس که از آن گوهر جادویی خبری نیست.
هوش مصنوعی: دل زخمی و غمگین خود را با وجود تو پنهان کردهایم، اما از گریه کردن، نتوانستهایم رازهای خود را حفظ کنیم.
هوش مصنوعی: رفتم تا چیزی بنویسم، اما نتوانستم درباره موضوعی که در جستوجوی آن هستم، چیزی پیدا کنم و خبری از آن بازنگشت.
هوش مصنوعی: در روزی که دل حزین پر از ناله و غم بود، صدای ناقوس معبد به گوش نیامد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کآن سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کآن را که خبر شد خبری باز نیامد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.