تو را نمودم و گفتم به دل، که یار این است
به خون خود زده ای دست، اگر نگار این است
کف بریدهٔ بی نسبت پرستاران
به بستر تو گل افشانده، خار خار این است
میانهٔ تو و آیینه شد صفای خوشی
میانهٔ من و دل، هر نفس غبار این است
مگر به آن لب شیرین رسد پیام دلم
چو نی حلاوتم از ناله های زار این است
ستم رسیدهٔ اوییم و فارغ است دلش
یکی ز جمله ستم های بی شمار این است
به هر چه دیده گشودیم رفت و داغ بجاست
چمن فروزی گل های اعتبار این است
ز هر که ذائقه گیرد، عوض دهد نعمت
یکی ز بی مزگی های روزگار این است
حزین به صفحهٔ گیتی به یاد دیده وران
نوشتم این دو سه مصرع که یادگار این است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد و غم ناشی از معشوق است. شاعر در آن اشاره میکند که محبوبش را با دل و جان قبول کرده و به پیوند و ارتباط عمیق با او نگاه میکند. از زخمهای ناشی از عشق و فراق سخن میگوید و میافزاید که زیباییها و خوشیها معمولا با اندوه و غم توأم هستند. او به ناکامیها و مشکلاتی که در زندگی با آنها مواجه میشود نیز اشاره دارد و در نهایت، یادگاری از حوادث و احساسات خود را به نگارش درآورده است.
هوش مصنوعی: من به دل گفتم که این یار من است، اگر چه به خون خود دست زده، اگر این معشوق من است.
هوش مصنوعی: کفهایی که بیمناسبت به بستر تو افتادهاند، تنها به خاطر تو گلافشانی کردهاند؛ این سخن نشاندهندهی ناآگاهی و ناامیدی است.
هوش مصنوعی: میان تو و آیینه، زنگاری از زیبایی وجود دارد، و هر نفس که میکشم، دل من پر از غبار و اندوه است.
هوش مصنوعی: آیا دل من به آن لب شیرین پیامش میرسد؟ زیرا نالههای غمانگیز من همچون نی، از درد و اندوه سرشار است.
هوش مصنوعی: ما در ظلم و ستم او به سر میبریم، اما دل او هیچ ناراحتی ندارد. این یکی از بسیاری ستمهایی است که به ما شده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که ما به آن نگاه کردیم، با گذر زمان از دست رفت و درد و اندوهی بر جا ماند. زیبایی و ارزش گلها به خاطر این تجارب زندگی است.
هوش مصنوعی: هر کس از زیباییها و لذتهای زندگی استفاده کند، به او پاداشی میدهد. یکی از تلخیهای روزگار این است که این لذتها به راحتی به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: حزین بر روی زمین به یاد کسانی که در دلش جا دارند، این دو یا سه بیت شعر را نوشتم تا یادگاری از آنها باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گلی که طرح دهد رخ به نوبهار این است
لبی که می شکند دیدنش خمار این است
بلند بخت نهالی که از خجالت او
الف کشد به زمین سرو جویبار این است
به چشم دیده وران آفتاب عالمتاب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.