در شب شیب، گرانتر شده خوابی که مراست
شد جوان، غفلت ایام شبابی که مراست
ناصح، افسانه چه سازد به تن آسانی من
نشتر افگار شود، از رگ خوابی که مراست
زهر ناکامی جاوید چکاند به لبم
با لب شهدفروشان شکرابی که مراست
عذر تقصیر همان به که کنم خاموشی
حجت آرای سوال است جوابی که مراست
چون شرر سختی ایام مرا کرده اسیر
در ته سنگ بود، پای شتابی که مراست
کوثر و دوزخ نسیه ست مرا نقد چو شمع
از دل و دیده بود، آتش و آبی که مراست
خون روان است حزین از رگ تار نفسم
دارد از پارهٔ دل رخنه، ربابی که مراست
عیش شیرین من از دیدهٔ اختر شور است
اشک تلخ است، درین بزم شرابی که مراست
ایمن از کاوش دهرم که چه خواهد کردن
تیشه بایستی دیوار خرابی که مراست
به هوس گردن تسلیم نتابم از عشق
نکشیده ست سر از بحر، حبابی که مراست
گرچه لاغر بدنم، شیر نیستان من است
از تف عشق، دل پر تب و تابی که مراست
گردنم کج به تمنای می از تاک نشد
جز تراویدهٔ دل نیست، شرابی که مراست
به طراوت ز لب خشک تراود سخنم
تشنه سیراب برآید ز سرابی که مراست
معنی از لفظ تنک مایه نگردد راضی
تا نجنبد قلم راست حسابی که مراست
پنبهٔ عقل گر از گوش برآری شنوی
شور مجنون ز دل خانه خرابی که مراست
رقصد افلاک به بانگ دل سی پارهٔ من
ناسخ حکم زبور است کتابی که مراست
فکرت آنجا که سوار است، پیاده ست سپهر
نرسد دست مه نو به رکابی که مراست
حرز آسودگی از شور جنون دارد عقل
شهر آباد شد از حال خرابی که مراست
عیب من گر نبود سوختگی، می باید
لب می نوش تو را لخت کبابی که مراست
خون روان است حزین از رگ تار نفسم
دارد از پارهٔ دل رخنه، ربابی که مراست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تبیین حالتهای درونی و تجربیات خود میپردازد. او به خوابهای گران و پر از غفلت اشاره میکند که از جوانیاش نشأت میگیرد. احساس ناکامی و تلخی در زندگی را به تصویر میکشد و از عذرخواهی در برابر خود و دیگران سخن میگوید. شاعر به عشق و شوقی که به زندگی دارد، اشاره میکند و نشان میدهد که با وجود مشکلات و دردها، حس زیبای عشق و شور در درونش جاری است. او همچنین به تضادهای وجودی مانند زندگی و مرگ، شادی و غم، و آسایش و جنون میپردازد. در نهایت، به این نتیجه میرسد که زندگیاش پر از چالش و احساسات متضاد است که به نوعی زیبایی خاصی به آن میبخشد.
هوش مصنوعی: در شبهای تار، خواب من اهمیت بیشتری پیدا کرده و دوران جوانی من به غفلت گذشته است.
هوش مصنوعی: راهنما، داستانی که دربارهی راحتطلبی من میگویی، چقدر بیفایده است! رنج و درد ناشی از خوابآلودگیام همچون تیغی بر من خواهد نشست.
هوش مصنوعی: ناامیدی و تلخی ناکامی همیشه بر زبانم نشسته است، در حالی که در کنار کسانی هستم که ظاهری شیرین و خوش دارند.
هوش مصنوعی: بهتر است که در این شرایط سکوت کنم، زیرا دلیلتراشی برای سوالاتت هیچ فایدهای ندارد و هر جوابی که بدهم، تنها من را زیر سوال میبرد.
هوش مصنوعی: زندگی سخت و دشوار مرا به بند کشیده است، مانند سنگی که پایم را به شدت در خود فشرده است.
هوش مصنوعی: بهشت و جهنم برای من همچون طلبی است که هنوز به من داده نشده است. اما آنچه که من دارم مانند شمعی است که از دل و چشمم شعله میکشد، آتش و آبی که متعلق به من است.
هوش مصنوعی: حزین از رگ تار نفسم، خونم جاری است و از پاره دل درد میکشم. ربابی که برایم نواختن میکند، در واقع همان حس و حال زندگیام است.
هوش مصنوعی: زندگی شیرین من تحت تأثیر نگاه ستارهای غمگین است؛ اشک من تلخ است در این محفل شادابی که برای من وجود دارد.
هوش مصنوعی: من از تلاش و دسیسههای زمانه مصونم و نگران نیستم، چراکه باید بر ویرانهای که از آن من است، پایدار بمانم.
هوش مصنوعی: من به خاطر هوس و شهوات تسلیم نمیشوم، زیرا عشق واقعی همچون حبابی از دریا سر بر نیاورده است که فقط مختص من باشد.
هوش مصنوعی: هرچند که بدنم لاغر است، اما عشق من مانند شیری قوی و پر انرژی است. دل من به خاطر این عشق، همیشه در آشفتگی و هیجان به سر میبرد.
هوش مصنوعی: گردن من به خاطر خواستن شراب از تاک خم شده است، اما آنچه مینوشم، تنها میوهای است که از دل من جاری شده و خودم دارم آن را میسازم.
هوش مصنوعی: سخن من از لبهای خشک و بیآب بیرون میآید و مانند یک تشنه به دنبال آب، سیراب میشود. این سخن از سرابی که در وجود من است نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: معنا به وسیلهٔ واژههای کمارزش به دست نمیآید، تا زمانی که قلم به درستی حرکت نکند، به چیزی که درست است نخواهیم رسید.
هوش مصنوعی: اگر گوش خود را از پنبهٔ عقل پاک کنی، صدای دیوانگی را از دل ویرانهای که متعلق به من است، خواهی شنید.
هوش مصنوعی: حرکت و جذبهی ستارگان به صدای دل من، که پر از درد و اندوه است، نشاندهندهٔ این است که سرنوشت من در کتابی نوشته شده که خاص من است.
هوش مصنوعی: فکر و ذهن تو در جایی بالاست، اما در واقعیت، شرایط به گونهای است که آسمان و ستارهها نمیتوانند به من کمکی کنند. این نشان میدهد که تنها فراتر از تصورات، دیگران نمیتوانند به من برسند.
هوش مصنوعی: عقل و اندیشه، مایه آرامش و آسایش است و شهری که با عقل آباد شده، دیگر درگیر مشکلات و دیوانگی نیست. حال من خراب است، اما در این خراب بودن، نوعی نگاه و آگاهی وجود دارد که به من کمک میکند.
هوش مصنوعی: اگر سوختگی و عیب من وجود نداشت، باید از شراب تو مینوشیدم مانند کسی که بر اثر آتش کباب شده است.
هوش مصنوعی: حزین با احساس عمیق، به حالتی اشاره میکند که خونش به طور مداوم در حال جاری شدن است. این جاری شدن خون به خاطر درد و عاطفهای است که از دلش ناشی میشود و به نوعی به صدای رباب، ساز مورد علاقهاش، ارتباط دارد. این ساز نماد احساست و اندوهی است که او تجربه میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
پرده شب بود ایام شبابی که مراست
رگ سنگ است ز غفلت رگ خوابی که مراست
دارد از کوی خرابات مرا مستغنی
از دل و دیده شرابی و کبابی که مراست
نیست در جستن درمان دل کم حوصله را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.