ساقی از ورع کیشان، مطرب از خموشان است
بی صفاتر از مسجد، بزم دردنوشان است
چاک پیرهن بگشا، قبلهٔ نیاز من
کعبه در سر کویت، از پلاس پوشان است
چنگ عاشقان ساز است، نغمهٔ عبث چه زنی؟
بس کن این خراشیدن، سینه ام خروشان است
منزلت دربن کشور، فرع لاف بی معنیست
آدم از بها افتاد، مفت خود فروشان است
چین جبهه واکردی، عیش عاشقان خوش باد
خنده از لبت گل کرد، عید باده نوشان است
مطرب نفس مشکین، پرده پست تر بردار
مفتی صلاح آیین، از درازگوشان است
خرقه دوش را بار است، رهن باده کن زاهد
غنچه در گلستان ها، از سبو به دوشان است
پیر خانقاه من، مست و پای کوبانی
سر بده قدح بستان، کوی می فروشان است
جوش می خروش نی، گر مکرّرت باشد
نالهء حزین بشنو، دل ز خوش سروشان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و هوای عاشقان و خوشیهای بزم میپردازد. شاعر به ساقی و مطرب اشاره میکند و از او میخواهد که بزم را از درد و غم بزداید. او به سر کوی محبوب خود اشاره میکند و میگوید که همگان در این مکان به سر و سامان روحی و مالی اهمیتی نمیدهند. شاعر از خراشیدن سینهاش به خاطر عشق میگوید و به طعنه به مفسرین و زاهدان پرداخته که ارزش حقیقی عشق را درک نمیکنند. او به شراب و عیش و روزگاری خوش اشاره میکند و در نهایت به جوشش عشق و نالهای از دل میپردازد. این اشعار شباهت به اتفاقات و حالاتی دارند که عاشقان در بزمهای خود تجربه میکنند.
هوش مصنوعی: ساقی از افرادی که شرم و احترام دارند میخواهد، و سرودخوان از کسانی که ساکت و بیصدا هستند. جالبتر این است که مراسمی که برای نوشیدن درد (شعف) برپا شده، به لحاظ نظم و ترتیب، از یک مسجد هم بینظمتر است.
هوش مصنوعی: پیرهنات را باز کن و نشانم بده که تو قبلهٔ نیاز من هستی. در واقع، کعبهای در سر کوی تو وجود دارد و من از افراد سادهپوش هستم.
هوش مصنوعی: عشق مانند سازی دلنشین است، پس چرا به حرفهای بیمعنی گوش میدهی؟ کافی است این درد را بیشتر نکن؛ قلب من به شدت در حال تپش است.
هوش مصنوعی: مقام و جایگاه تو در این سرزمین، به دروغ و بیمعنایی وابسته است. وقتی انسان از ارزش و مقام واقعی خود پایین میآید، به نوعی به قیمت ناچیز خود را عرضه میکند.
هوش مصنوعی: چهرهات را که گشادهای، خوشی عاشقان به اوج رسیده است. لبخند از لبهایت گل میکند و این زمان، عید کسانی است که باده مینوشند.
هوش مصنوعی: ای نوازندهی خوشآواز، پرده را پایینتر بیاور که موعظهکنندگان، از کسانی هستند که از بیخودان و نادانان حرف میزنند.
هوش مصنوعی: پوشش زاهد سنگینی دارد و او را به خاطر بار سنگینی که بر دوش دارد، باید از نوشیدن شراب منع کرد. در حالی که غنچه در میان گلستانها سر از خاک برآورده و در حال شکوفایی است، زاهد باید از سبو (ظرف نوشیدنی) دوش خود دست بکشد.
هوش مصنوعی: پیرمرد در خانقاه، به حال مستی و شوق، از من میخواهد که پیالهای به دست بگیرم و در کوی می فروشان مشغول شوم.
هوش مصنوعی: اگر نی و ناله میکند، باز هم صدای دلانگیز آن را بشنو. دل از شادی و زیبایی جوانان پر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می به بزم ما امشب، از رمیده هوشان است
نی ز بی نواییها، کوچه خموشان است
رگ چو شمع می سوزد، در تنم ز تشنه لبی
آب سرد تیغی کو، خون گرم جوشان است
چشم مست اگر باشد، زهد پارسایی کیست؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.