از سوز ناله ام، دل جانان خبر نداشت
آن شاخ گل، ز مرغ خوش الحان خبر نداشت
بیهوده سینه بر در و بام قفس زدیم
صیاد ما ز حال اسیران خبر نداشت
بر لب گذشت اگر چه به مستی حدیث زهد
امّا، دل ز توبه پشیمان، خبر نداشت
آیینه وار اگر نتپیدم، غریب نیست
از جلوهٔ تو دیدهٔ حیران خبر نداشت
شوریده را به زیر قدم خار و گل یکی ست
سیل از بلند و پست بیابان خبر نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غمی عمیق و جدایی از محبوب صحبت میکند. او به درد و نالهاش اشاره میکند که کسی از آن بیخبر است. همچنین از بیفایده بودن تلاشهای خود برای رهایی از قفس میگوید، چرا که صیاد (محبوب) از حالات اسیران آگاه نیست. شاعر به بحث توبه و پشیمانی نیز اشاره میکند و بیان میکند که اگرچه درباره زهد صحبت شده، اما دل او هنوز درگیر است. همچنین به ناامیدی و حیرت خود از جلوه محبوب میپردازد و در نهایت میرسد به این نکته که درد و شادی در زندگی، چه در بالای بلندیها و چه در پاییندستیها، برای او یکسان است.
هوش مصنوعی: دل محبوب از درد و نالههای من بیخبر بود و شاخه گل نیز از آواز زیبای پرندهی خوشصدا بیاطلاع بود.
هوش مصنوعی: بیجهت به در و دیوار قفس کوبیدیم، چرا که شکارچی ما از وضعیت گرفتارشدگان اطلاعی نداشت.
هوش مصنوعی: اگرچه در حال مستی درباره زهد و پرهیز سخن گفته میشد، اما دل او از اینکه به توبه برگردد، بیخبر و پشیمان بود.
هوش مصنوعی: اگر من هم مثل آینه آرام و بیحرکت ماندهام، این جای تعجب ندارد، زیرا چشمان حیران و ناامید من از زیبایی تو چیزی نمیدانستند.
هوش مصنوعی: دیواری که به زیرپای یک دیوانه شکوفه و خار یکسان است، طوفان نمیداند که در بیابان، بلندی و پستی یکی هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.