فکندم چاکها در جیب جان بیتابی خود را
کشیدم شانهای زلف پریشان خوابی خود را
ز کشتن نیست باکم، لیک می ترسم که تیغ تو
کند ضایع ز خون گرم من، سیرابی خود را
غم عشق تو شد سرمایهٔ عزّ و قبول من
به این اکسیر زر کردم، دل سیمابی خود را
خورد از دست ساحل، سیلی تأدیب رخسارش
به مژگانم فروشد موج اگر شادابی خود را
حزین ، در سایهٔ گلشن به کف جام جمت باید
شکوفه کج نهد چون افسر دارابی خود را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها به بیان احساسات عمیق خود میپردازد. او از درد و longing (خواسته)های خود در عشق سخن میگوید و میگوید که علیرغم ترس از آسیبهایی که عشق میتواند به او بزند، باز هم به آن عشق ارزش قائل است. شاعر احساس میکند که عشقش او را به عزت و اعتبار رسانده و غم عشق او را به یک سرمایه تبدیل کرده است. همچنین در توصیف زیبایی و تأثیر عشق، او از تصویرسازیهای جذاب استفاده میکند و به تضادهایی همچون درد و زیبایی اشاره میکند. در نهایت، شاعر به نیازش برای نوشیدن از جام عشق و زیبایی در سایه گلستان اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در جیب وجود حس بیتابیام، زخمها و چاکها را درافگندم و شانهای از خواب و خاطرات زلف پریشانم برداشتم.
هوش مصنوعی: من از کشتن نمیترسم، اما میترسم که تیغ تو باعث شود خون گرم من بیهوده بر زمین بریزد و تو نتوانی انرژی و نیاز خود را از آن به دست آوری.
هوش مصنوعی: غم عشق تو برای من تبدیل به سرمایهای از شرف و افتخار شده است و من با این مادهٔ جادویی توانستم دل نقرهای خود را به طلا تبدیل کنم.
هوش مصنوعی: اگر موج دریا شادابیاش را از دست بدهد، با مژگانم آنقدر زود میفروشد که از تأدیب ساحل سیلی میخورد.
هوش مصنوعی: در زیر سایهٔ باغ، باید با جام جمشید در دست، به آرامی شکوفهها را بچینی، مانند زنی که تاجی بر سر دارد و به زیبایی خود مینازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.