غم چو در سینه لنگر اندازد
دیده در موج خون در اندازد
ز غبار دلم، قضا وقتیست
طرح دنیای دیگر اندازد
هوس توبه تا به کی در عشق
عقل بی مغز، در سر اندازد؟
نشود خشک، دامن تَرِ من
گر به خورشید محشر اندازد
چند ای بی وفا به سینهٔ من
رشک اغیار، خنجر اندازد؟
تیغ نازت می خمار شکن
بوالهوس را به ساغر اندازد
چون صراحی به دست باده کشان
دیده ام آب احمر اندازد
غم گران گشته است، ناله کجاست
تا غباری به صرصر اندازد؟
مدتی دست داشتم بر دل
عاشقی تا چه در سر اندازد
ترسم اکنون ز تنگنای دلم
صبر را رخت بر در اندازد
نه حریف سپهرکج نقشم
قرعه بر نام دیگر اندازد
این دغل پیشه، تا به کی هر دم
کعبتینی به ششدر اندازد؟
سینه ام انتقام گردون را
گر به آه دلاور اندازد
رمح الماس فعل آتش رنگ
چست بر جای محور اندازد
از که نالم که، خوی خیره مرا
زنده در کام اژدر اندازد؟
کو فنا تا فزون کند قدرم؟
مرده را، بحر بر سر اندازد
دیده غمّاز گشته، می ترسم
اشکم از چشم دلبر اندازد
عشوه مُهر لبم اگر شکند
شکوه، غوغای محشر اندازد
مدتی شد که دل ز ضعف امید
قرعه، بر وصل کمتر اندازد
عشق کو کز میان خوف و رجا
کار دل را به داور اندازد؟
نور یزدان علی که بر فرقم
سایهٔ ذره پرور اندازد
آن خلیل آیتی که خار رهش
گل به دامان آزر اندازد
آن مسیحا عبارتی که ز نطق
مرده را روح در بر اندازد
آن سلیمان شهامتی که به عدل
صلح باز و کبوتر اندازد
آن محیط کرم که یادکفش
سینه در موج کوثر اندازد
آن سپهر شرف که پایهٔ او
سایه بر مهر انور اندازد
کبریایش به بر، طراز ظهور
گر ز آدم مؤخّر اندازد
خویش را هم ز نخل در دنبال
ثمر روح پرور اندازد
بحر را لطمهٔ کف جودش
چون خس و خار در بر اندازد
گرد دامان پارسایی او
مستی از چشم عبهر اندازد
دم جان بخش خُلق او از رشک
بوی گل را به بستر اندازد
چون یکی ذره، همّتش گیتی
پیش خورشید خاور اندازد
گر بیابد شراک نعلش حور
جای زلف معنبر اندازد
رای او چون علم زند گردون
پرده بر نور خاور اندازد
گر کند تکیه بر حمایت او
عرض از خویش جوهر اندازد
غلغل ذکر زایران درش
لرزه بر قصر قیصر اندازد
چون لوای ظفر برافرازد
سایه بر هفت اختر اندازد
برق رُمحش به نیستان چو جهد
ناخن از کف غضنفر اندازد
در مصافی که باد حملهٔ او
از سر فتنه مغفر اندازد
زور سرپنجه ی ولایت او
رعشه، در حصن خیبر اندازد
آب بیلک شرار خرمن سوز
به نهنگ بلا در اندازد
خم گیسوی جوهر تیغش
گردنان را به چنبر اندازد
گرز یک لختیش به صدمه ز کار
یال و بُرز دو پیکر اندازد
لرزهٔ هیبتش چو موج از تن
جوشن سام صفدر اندازد
عکس تیغش کند چو جلوه گری
جسم آیینه جوهر اندازد
مدحتش ماهی زبان مرا
در شط می شناور اندازد
غیبتم سوخت قرب دوست، مگر
رسم هجر از میان بر اندازد
بنده پرور شها نثار رهت
خاطرم گنج گوهر اندازد
نه سواد است و نه صریر قلم
عطسهٔ خامه عنبر اندازد
چون نشینم خمش که مدحت تو
آتش شوق در سر اندازد؟
گردمی، نغمه درگلو شکنم
در گریبانم اخگر اندازد
چون شکیبد دلم که شعله کمند
درگلوی سمندر اندازد؟
خارخار ستایش تو مرا
بر رک و ریشه، نشتر ندازد
سایه چون مدحت افکند به ضمیر
خامه خورشید انور اندازد
گرم مدح تو چون شود نفسم
عود و عنبر به مجمر اندازد
برکشد زاغ خامه ام چو صفیر
شاهباز فلک پر اندازد
شاهد بی نیاز طبع مرا
بیند ار حور، زیور اندازد
گر به گلشن ز نظم من به میان
عندلیب نواگر اندازد
از سر شوق گل به دامانش
حلّه های معطّر اندازد
صیت جاه من ازگدایی تو
نام جم از جهان بر اندازد
بر درت دست بی نیازی من
خاک درکاسه خور اندازد
جوهری چون تویی، سخن با من
کس نیارد، برابر اندازد
ناتراشیده خارهای بدل
کی شکستی به گوهر اندازد؟
نقش کلکم عطارد ار بیند
به خوی شرم، دفتر اندازد
نقطهٔ امتحان خامهٔ من
شور در مغز اختر اندازد
می دانش فزای فکرت من
هوش را نشئه در سر اندازد
بیند ار حلّهٔ بلاغت من
لفظ را معنی از بر اندازد
فعلِ مشتق زشرم تقریرم
خوبش در صلب مصدر اندازد
جان فزا مدحتت که آب بقاست
موجه در جوی مسطر اندازد
شکر للّه، نشد که خامهٔ من
جز مدیحت به دفتر اندازد
نقص همّت نگر که خاقانی
زیر پای قزل سر اندازد
زیر پایم قضا به دولت تو
اطلس چرخ اخضر اندازد
سدِّ نظمی که در جهان بستم
ظلم یاجوج را بر اندازد
خامه یازم، چو در جهان گیری
علم ازکف سکندر اندازد
اژدها کلک کاویانی من
سر ضحاکِ اژدر اندازد
زین قلم حاسد است، زهره شکاف
نی به ناف بداختر اندازد
شرمگین از قصور خود نشوم
عفوت ار سایه بر سر اندازد
خاطرم طرح قصر شأن تو را
چون به فکر محقّر اندازد
تا خرامی به تارکش، خود را
سدره، در پای منبر اندازد
با ولای تو، جام تلخ اجل
کام جان را به شکر اندازد
تا ابدگوش اگر دهی به لبم
چه گهرهای بی مر اندازد
چشم دارم که خاک درگاهت
سُرمه واری به منظر اندازد
صلهٔ مدح، گوشهٔ نظری
به حزین ثناگر اندازد
طمع دنیوی لبم نکند
حرف خواهش به محشر اندازد
جرعه نوش زمانه نیست لبم
تشنگی را به کوثر اندازد
زر و سیم و گهر عنایت تو
می نخواهم به چاکر اندازد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نغزی به بیان احساسات عمیق غم، عشق و نیاز به امید میپردازد. شاعر به توصیف غم و درد درونیاش میپردازد و اشاره میکند که چگونه این احساسات او را تحت فشار قرار میدهند. در عین حال، او به عشق و زیباییهای روحانی اشاره میکند که میتواند او را از این دردها نجات دهد.
شاعر از خداوند و صفات او سخن میگوید و با تشبیهات زیبا، خواستار رحمت و توجه بیشتر به خود است. همچنین، او به انتظاراتش از عشق و روابط انسانی اشاره کرده و از عدم وفای دوستان و دیگران ابراز ناراحتی میکند.
در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید دارد که در جستجوی معانی عمیق و حقیقت در زندگی است و به دنبال رهایی از غم و اندوهی است که او را احاطه کرده است. این شعر تلاشی است برای رسیدن به آرامش و امید در دنیای پر از چالش.
هوش مصنوعی: زمانی که غم در دل انسان جا میگیرد، چشمها مانند موجی از خون به حرکت درمیآیند.
هوش مصنوعی: از دل پر از غبارم، زمانی میرسد که تقدیر نقشهای برای دنیای دیگری بکشد.
هوش مصنوعی: هوس توبه تا کی در عشق، عقل بدون فکر به سر میزند؟
هوش مصنوعی: اگر دامن من را به آتش خورشید محشر بیاندازند، خشک نخواهد شد.
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی به من که در دل حسرت و غم دارم، آسیب بزنی و به وفاداریم خنجر بزنی؟
هوش مصنوعی: تیغ ناز تو میتواند دل انسانهای هوسباز را با زیبایی و لطافت خود مجذوب کند و به آنها شوق و عشق دهد.
هوش مصنوعی: وقتی که دیدم جام شراب را به دست باده نوشان میسپارند، متوجه شدم که رنگ قرمز از آن جاری میشود.
هوش مصنوعی: غم سنگینی بر دوش من نشسته است، نالهای کجا وجود دارد که بتواند این بار را سبک کند و بر آتش دل بنشاند؟
هوش مصنوعی: مدتی دل عاشقی را در دست داشتم تا ببینم چه افکاری در سر دارد.
هوش مصنوعی: نگرانم که حالا، به خاطر فشارهای درونیم، صبر و تحملم از بین برود و نتوانم ادامه دهم.
هوش مصنوعی: اگر چه زمان و سرنوشت بر من مسلط است، اما نام و نشانهام را به بخت دیگری تغییر نخواهد داد.
هوش مصنوعی: این فرد فریبکار تا چه زمانی میتواند به راحتی اراده و اعتقادات مردم را به بازی بگیرد و هر بار با کارهایش آنها را به تردید اندازد؟
هوش مصنوعی: اگر به خاطر ظلم زمانه دل شاد و قوی به ضجه درآید، سینهام همچون دلاوری آمادهی انتقام خواهد بود.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و درخشندگی خاصی اشاره دارد که رُمح (سپر یا نیزه) الماس مانند آتش میدرخشد و بر روی زمین به شکلی خاص و محورگونه قرار میگیرد. این تصویر نشان از قدرت و تأثیر خاص این زیبایی دارد که میتواند توجهها را به خود جلب کند.
هوش مصنوعی: از که شکایت کنم، وقتی که سرنوشت بد و خوی وحشی و خیرهام مرا در چنگال مخلوق خطرناکی گرفتار کرده است؟
هوش مصنوعی: آیا به دنبال یک شخص فانی هستی تا ارزش من را افزایش دهد؟ مانند مردهای که دریا بر او فرو میافتد.
هوش مصنوعی: چشمانم به شدت نگران و غمگین شدهاند، میترسم که اشکهایم از چشمان محبوبم بریزد.
هوش مصنوعی: اگر لبهای عشق من به لبخند بیفتند، به حدی شور و هیجان ایجاد میکند که مانند روز قیامت خواهد بود.
هوش مصنوعی: مدتی است که دل به دلیل نداشتن امید، کمتر به وصل معشوق فکر میکند.
هوش مصنوعی: عشقی که بتواند دل را از میان ترس و امید خارج کند و به دست خدا بسپارند، کجاست؟
هوش مصنوعی: نور الهی و برکتهای علی بر سر من سایه افکند و مرا از هر گونه آلودگی دور کند.
هوش مصنوعی: ای خلیل، تو به گونهای هستی که حتی خارهای راهت نیز میتوانند گلی زیبا به دامان و پیرایهی آزر بیاویزند.
هوش مصنوعی: شخصی که توانایی دارد با کلامش روح تازهای به زندگی مردهها ببخشد و آنها را زنده کند.
هوش مصنوعی: آن کسی که مانند سلیمان با شجاعت و عدالت واقعی، صلح را برقرار کند و مثل کبوتر آرامش را به ارمغان بیاورد.
هوش مصنوعی: محیطی که کرم در آن زندگی میکند، به قدری عمیق و وسیع است که یاد کفش او را در موج کوثر میاندازد.
هوش مصنوعی: آن آسمانی که شرافتش به حدی است که سایهاش بر خورشید روشن بیفتد.
هوش مصنوعی: عظمت و شکوه او به گونهای است که اگر از انسانهای گذشته هم لباس ظهور بر تن کند، باز هم جلوهاش درخشندگی خاصی خواهد داشت.
هوش مصنوعی: انسان باید به مانند درخت نخل باشد که در جستجوی میوههای خوشبو و روحپرور است؛ یعنی باید در پی چیزهایی باشد که روح و جانش را nourish و پرورش دهد.
هوش مصنوعی: دریا به واسطهی بخشندگی و generosity او، کوچکترین چیزها را مانند خس و خار از خود دور میکند.
هوش مصنوعی: پاکدامنی او چنان است که نشانههایی از شور و نشاط را در نگاه دیگران ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: نسیم جانبخش او به قدری دلانگیز است که بوی گل را به زمین میافکند.
هوش مصنوعی: هر ذرهای از وجود انسان میتواند با اراده و تلاش خود، به اندازهی یک دنیا در برابر نور و عظمت صبحگاهان، قدرت و همت خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: اگر او پیروز شود و شریان زندگیاش را پیدا کند، آنگاه حوری کنار زلفش را رها میکند.
هوش مصنوعی: رای او مانند یک علم، بر افرازنده آسمان است که پردهای بر نور شرق میکشد.
هوش مصنوعی: اگر به حمایت او تکیه کند، ارزش و اهمیت خود را نمایش میدهد.
هوش مصنوعی: صدای ذکر و دعاهای زائران آنقدر بلند و پر از شوق است که میتواند قصرهای بزرگ و باشکوه قیصر را به لرزش درآورد.
هوش مصنوعی: زمانی که پرچم پیروزی به اهتزاز درآید، سایه آن بر هفت ستاره خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: چشم بر افراشتهی نیزهاش، بهگونهای درخشان است که اگر ناخن شیر به زمین بیفتد، به سادگی جلب توجه میکند.
هوش مصنوعی: در جنگی که باد به خاطر تو، از شدت هیجان و فتنه، بر سر تو کلاهی بگذارد.
هوش مصنوعی: قدرت و توانایی رهبری او آنقدر زیاد است که موجب لرزش و هراس در قلعه خیبر میشود.
هوش مصنوعی: آب کوچک و کم عمق میتواند آتش سوزانندهای را خاموش کند و در مواجهه با موانع بزرگ، تاثیری قابل توجه داشته باشد.
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و جذابیت موی فردی اشاره شده است که میتواند به قدری دلربا و جذاب باشد که گردنها را به دور آن بچرخاند و توجهها را به خود جلب کند. به نوعی، این تصویر حاکی از تأثیر و قدرت زیبایی بر روی دیگران است.
هوش مصنوعی: اگر نیرومندی به تن واحدی ضربه بزند، از کارکردن یال و دو شکل از آن آسیب میبیند.
هوش مصنوعی: هیبت و قدرت او به قدری عظیم است که وقتی خودش را نشان میدهد، مانند موجی که بر تن زرهای قوی میافتد، احساس لرز و ترس به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و دلربای او مانند تیغی تیز است که هنگامی که در آینه نقش میبندد، جوهر و زیبایی خاصی به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: سخن گفتن از او چنان میتواند مرا غرق لذت کند که انگار در آب جاری شنا میکنم.
هوش مصنوعی: دوست داشتن و عشق به دوستانم باعث شده که دوری و جدایی برایم سخت و جانفرسا باشد، مگر اینکه این جدایی به پایان برسد و راهی برای نزدیکی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: خدمتگزار و نیازمند تو، جان و دلش را فدای راهت میکند و خاطراتش را همچون گنجهای باارزش در دلت میگذارد.
هوش مصنوعی: نه دانش و آگاهی وجود دارد و نه صدای قلم، تنها عطسهای از خامه باعث میشود که بوی خوشی منتشر شود.
هوش مصنوعی: وقتی مینشینم و سکوت میکنم، آیا عشق و شوق تو در دل من شعلهور نمیشود؟
هوش مصنوعی: من دست به ساز میزنم و با صدای دلنواز آن، احساسات درونم را بروز می دهم. در این حال، آتش اشتیاق و احساسات عمیق در وجودم شعلهور میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که دلم آرام باشد، آیا شعلهای که در دل دارم میتواند قفسه سینهام را در آتش بسوزاند؟
هوش مصنوعی: ستایش و محبت تو همچون خاری در جانم نشسته که هیچ آسیبی به من نمیزند.
هوش مصنوعی: وقتی سایه بر روی چیزی افتاده و آن را ستایش میکند، نور خورشید به روشنی بر روی آن میتابد.
هوش مصنوعی: وقتی که درباره تو سخن میگویم، نفس من به اندازه عود و عطر خوشبویی است که در مجمر میسوزد.
هوش مصنوعی: زاغ، با پرواز خود، نوشتههای من را برمیدارد؛ همانطور که شاهباز آسمان با جرات و قدرت به پرواز درمیآید.
هوش مصنوعی: اگر محبوب بینیاز به خودی خود وجود داشته باشد، حتی اگر مانند حوریان زیبا باشد، باز هم نمیتواند زیباییاش را بر من تحمیل کند.
هوش مصنوعی: اگر در باغ گل، صدای من مانند نغمهٔ بلبل به گوش برسد.
هوش مصنوعی: به دلیل خوشحالی و شوق، گلهای خوشبو را به دامنش میپراکند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه به خاطر نیازمندیت در موقعیت پایینتری قرار دارم، اما با همین وضعیت میتوانی نام و شهرتی فراتر از تمامی ظواهر و مقامها پیدا کنی.
هوش مصنوعی: درود بر تو! من به در خانهی تو آمدهام و به قدری نیازمندم که خاک درون کاسهام را میریزم.
هوش مصنوعی: تو مانند یک گوهر کمنظیر هستی که هیچکس جرأت ندارد با من سخن بگوید و تو را با من مقایسه کند.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان خارهای ناپخته و بیارزش را با جواهرات باارزش مقایسه کرد و انتظار داشت که چیزی ارزشمند از آنها بهدست آید؟
هوش مصنوعی: اگر کسی تمام ویژگیها و زیباییها را مانند عطارد (سیارهای زیبا) ببیند، به دلیل خوی شرم خود، دست به نوشتن و ثبت نمیزند.
هوش مصنوعی: نقطهٔ آزمایش، قلم من حسی از شور و هیجان به مغز ستارهها میبخشد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تأثیر فکر و دانش بر هوش اشاره میکند و میگوید که اندیشهها و دانشی که او به دست آورده، باعث بروز نشئه و شور و حال در ذهنش میشود. به عبارت دیگر، فکر و دانش او نشاط و تحرک خاصی به او میبخشد.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی کلام من در کلمات نمایان شود، به گونهای که معنی از آن جدا گردد.
هوش مصنوعی: عملی که از شرم ناشی میشود، بیانگر خوبیهایش را در ذات اصلی خود قرار میدهد.
هوش مصنوعی: درود بر تو که ستایش تو زندگیبخش است، مانند آبی که در جوبی صاف و زیبا جاری میشود.
هوش مصنوعی: سپاس خدا را که قلم من جز برای ستایش و مدح تو چیزی نمینویسد.
هوش مصنوعی: به کمبود اراده و تلاش توجه کن که خاقانی به راحتی همه زحمات خود را زیر پا میگذارد.
هوش مصنوعی: زیر پای من، تقدیر با قدرت تو، مانند پارچهای سبز و خوشرنگ گسترده میشود.
هوش مصنوعی: من در جهانی که ساختهام، نظمی را برقرار کردهام که میتواند ظلم و فساد یاجوج را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: وقتی قلم به دست میگیرم و در دنیا علم و دانش را به دست میآورم، از قدرت و عظمت سکندر نیز فراتر میروم.
هوش مصنوعی: اژدهای من که نشانه قدرت و افتخار کاویانی است، بر سر ضحاکی که شبیه اژدهاست، میتازد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نادانی و حسادت میتواند آسیبهای عمیقتری به انسان بزند. مانند اینکه شخصی که حسود است، آنچنان زیان میزند که میتواند به قلب و روح دیگران آسیب برساند.
هوش مصنوعی: اگر بر سرم سایه عفو و بخشش بیفتد، از کوتاهیها و کمکاریهایم شرمنده نخواهم شد.
هوش مصنوعی: ذهنم وقتی به یاد تو میافتد، گویی تصویری بزرگ و باشکوه از کاخ تو را در مقابل چشمانم میسازد، حتی اگر به چیزهای کوچک و عادی فکر کنم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به آرامی حرکت کنی و از زیباییها و نعمتها بهرهمند شوی، خود را در جایگاه مقدسی قرار میدهی و در محیطی پر از احترام و تقدس حاضر میشوی.
هوش مصنوعی: با محبت و سرپرستی تو، حتی تلخی مرگ نیز میتواند زندگی را شیرین و دلپذیر کند.
هوش مصنوعی: اگر همیشه به حرفهایم گوش دهی، چه گنجینههای بینظیری برایت افشا خواهم کرد.
هوش مصنوعی: چشمی دارم که خاک پای تو برایم مانند سرمه جلوهگر شود.
هوش مصنوعی: اگر کسی به تحسین و تمجید تو بپردازد، لازم است که به او توجهی داشته باشی و قدردان او باشی.
هوش مصنوعی: تمایل به چیزهای دنیوی باعث نمیشود که من درخواستهایم را به محضر خداوند ببرم.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی در این دنیای پر از شگفتی نمیتواند عطش من را به آرامش برساند.
هوش مصنوعی: من نیازی به طلا و نقره و جواهرات تو ندارم، زیرا تو با محبت و لطف خود میتوانی در دل من را باز کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.