گل خواهد کرد از گل ما
خاری که شکسته در دل ما
از کوی وفا برون نیائیم
دامنگیر است منزل ما
مرغان حرم ز رشک مردند
چون بال فشاند بسمل ما
نام گنهی نبرد تا کشت
ما را به چه جرم قاتل ما
کار دگر از صبا نیامد
جز کشتن شمع محفل ما
بیرحمی برق بین چه پرسی
از کشته ما و حاصل ما
خندد به هزار مرغ زیرک
در دام تو صید غافل ما
هاتف آخر به مکتب عشق
طفلی حل کرد مشکل ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنج عاشقانه و احساسات عمیق انسانی است. شاعر از آسیبها و ناکامیهای عشق سخن میگوید، بهویژه از اینکه عشق موجب زخمی عمیق در دلها میشود. او بر وفاداری به عشق تأکید میکند و اقرار میکند که نمیتواند از این مسیر برود. همچنین، به یأس و ناامیدی در برابر قضاوت و رفتار دیگران اشاره میکند. در نهایت، شاعر اشارهای به پاسخ عشق دارد که مشکلات و معماهای عشق را حل میکند. این اشعار نمایشدهنده پیچیدگیهای عاطفی و سنگینی باری است که عاشق بر دوش خود حس میکند.
هوش مصنوعی: از دل ما که درد و رنجی را تحمل کرده، چیزی زیبا و دلنشین پدیدار خواهد شد.
هوش مصنوعی: ما هرگز از مسیر وفاداری خارج نخواهیم شد، زیرا محل زندگیمان پر از احساس وابستگی و تعلق است.
هوش مصنوعی: پرندگان حرم از حسادت جان سپردند، زیرا وقتی که ما بال میزنیم، مانند شدهایم که زخمی شدهایم.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که کسی که ما را به کشتن میرساند، به ما نمیگوید که به چه دلیل و بر اساس چه جرمی این کار را انجام میدهد. اشاره به این دارد که گناهکار بودن یا نبودن شخصی که مورد آسیب قرار میگیرد، در نظر قاتل یا متجاوز مهم نیست و فقط عمل اوست که اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: نسیم دیگری از صبحگاه نیامده است جز اینکه شمع جمع ما را خاموش کند.
هوش مصنوعی: برق بیرحم، تو چه نیازی به پرسیدن درباره کشتهشدگان و ثمره ما داری؟
هوش مصنوعی: هزار پرنده زیرک در دام تو میخندند و ما غافل از این ماجرا صید میشویم.
هوش مصنوعی: در آخرین لحظه، یک ندا به ما رسید که مشکل ما را در زمینه عشق روشن کرد و به ما فهماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر چند تپید بسمل ما
خندان تر گشت قاتل ما
گر برق ز آبرو نیفتد
خجلت زدگی است حاصل ما
در سینه دگر سخن نمانده است
[...]
برجا دل و او مقابل ما
گرد سر طاقت دل ما
حسرت بر اوست آنچه کشتیم
گو برق بسوز حاصل ما
جز او که گشاید آنچه او بست
[...]
دل خوش شودت ز مشکل ما
مشکل ز تو خوش شود دل ما
ایزد بسرشت چون گل ما
مهر تو نهفت در دل ما
باز آی که رونقی ندارد
بی شمع رخ تو محفل ما
چون هست ندیم در بر آن گل
[...]
یاری نه و مبتلا دل ما
برقی نه و سوخت حاصل ما
در کعبه و سومنات نبود
جز روی تو در مقابل ما
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.