ای که در جام رقیبان می پیاپی میکنی
خون دل در ساغر عشاق تا کی میکنی
مینوازی غیر را هر لحظه از لطف و مرا
دم بدم خون در دل از جور پیاپی میکنی
راه اگر گم شد نه جرم ناقه از سرگشتگی است
بی گناه این راه پیما ناقه را پی میکنی
ناله و افغان من بشنو خدا را تا به کی
گوش بر آواز چنگ و نالهٔ نی میکنی
ساقیا صبح است و طرف باغ و هاتف در خمار
گر نه در ساغر کنون می میکنی کی میکنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا چون جام جمشیدی پر از می میکنی
گرنه این دم فکر برگی میکنی کی میکنی
من نه آنم کز تو پیوند محبت بگسلم
بند بندم گر به تیغ قهر چون نی میکنی
آنچه در دل بردن از لطف دمادم میکنند
[...]
اولین گام ار سمند عقل را پی میکنی
وادی بی منتهای عشق را طی میکنی
ما به دور چشم مستت فارغ از میخانهایم
کز نگاهی کار صد پیمانهٔ می میکنی
روز محشر هم نمیآیی به دیوان حساب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.