گنجور

 
هاتف اصفهانی

ای که در جام رقیبان می پیاپی می‌کنی

خون دل در ساغر عشاق تا کی می‌کنی

می‌نوازی غیر را هر لحظه از لطف و مرا

دم به دم خون در دل از جور پیاپی می‌کنی

راه اگر گم شد نه جرم ناقه از سرگشتگی است

بی گناه این راه پیما ناقه را پی می‌کنی

ناله و افغان من بشنو خدا را تا به کی

گوش بر آواز چنگ و نالهٔ نی می‌کنی

ساقیا صبح است و طرف باغ و هاتف در خمار

گر نه در ساغر کنون می می‌کنی کی می‌کنی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
محتشم کاشانی

ساقیا چون جام جمشیدی پر از می می‌کنی

گرنه این دم فکر برگی می‌کنی کی می‌کنی

من نه آنم کز تو پیوند محبت بگسلم

بند بندم گر به تیغ قهر چون نی می‌کنی

آنچه در دل بردن از لطف دمادم می‌کنند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از محتشم کاشانی
فروغی بسطامی

اولین گام ار سمند عقل را پی می‌کنی

وادی بی منتهای عشق را طی می‌کنی

ما به دور چشم مستت فارغ از می‌خانه‌ایم

کز نگاهی کار صد پیمانهٔ می می‌کنی

روز محشر هم نمی‌آیی به دیوان حساب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه