جفا و جور تو عمری بدین امید کشیدم
که بینم از تو وفایی گذشت عمر و ندیدم
سزای آن که تو را برگزیدم از همه عالم
ملامت همه عالم ببین چگونه شنیدم
اگر چه سست بود عهد نیکوان اما
به سست عهدیت ای مه ندیدم و نشنیدم
دلم شکستی و عهد تو سنگدل نشکستم
ز من بریدی و مهر از تو بیوفا نبریدم
زدی به تیغ جفایم فغان که نیست گناهی
جز این که بار جفایت به دوش خویش کشیدم
تهی نگشت ز زهر غم تو ساغر عیشم
از آن زمان که شراب محبت تو چشیدم
کنون ز ریزش ابر عطاش رشحه چه حاصل
چنین که برق غمش سوخت کشتزار امیدم
ز جام عشق چو بیخود شدم چه جای شرابم
ز مدح شاه چو سر خوش شدم چه جای نبیدم
ضیاء السلطنه خاتون روزگار که گوید
سپهر بر درش از بهر سجده باز خمیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از درد و رنجی سخن میگوید که به خاطر محبت و انتظار وفای معشوق تحمل کرده است. او عمر خود را با امید به وفای معشوق گذرانده است، اما در نهایت از او وفایی نمیبیند. شاعر احساس میکند که همه مردم او را سرزنش میکنند، در حالیکه خود را وارد رابطهای کرده که به آن امیدوار بوده است. او متوجه میشود که حتی در شرایطی که دیگران عهد خود را میشکنند، او همچنان به عشق و وفاداریاش پایبند بوده است. در ادامه، با بیتابی و غمانگیزی از تأثیر محبت معشوق بر زندگیاش سخن میگوید و به حالت خود در مستی عشق اشاره میکند، که فکر میکند دیگر به شراب و لذتهای دنیوی نیازی ندارد. در نهایت، به عظمت و شرف معشوق خود میبالد و اظهار خضوع و ادب میکند.
هوش مصنوعی: من سالها به امید وفای تو تحمل کردم و به تو جفا و ظلم تو را پذیرفتم، اما عمرم گذشت و هیچ وفایی از تو ندیدم.
هوش مصنوعی: من با انتخاب تو از همه دنیا مواجه با سرزنشها و انتقادات زیادی شدم، اما ببین چطور این سرزنشها را تحمل کردم.
هوش مصنوعی: هرچند که قول و قرارهای خوبان و نیکان ممکن است چندان استوار نباشد، اما من هرگز در مورد کمتوجهی و عدم پایبندی تو، ای ماه، چیزی ندیدهام و نشنیدهام.
هوش مصنوعی: دل من را شکستید، اما من هرگز عهد و پیمانتان را نقض نکردم. شما از من بریدید، ولی من علاقهام به شما را قطع نکردم.
هوش مصنوعی: جفا و ظلمی که بر من روا داشتی باعث شده است فریاد بزنم، چرا که هیچگناهی جز این ندارم که بار سنگین رنج و جفای تو را به دوش کشیدهام.
هوش مصنوعی: از زمانی که طعم محبت تو را چشیدم، ساغر شادیام دیگر از غم تو تهی نشد.
هوش مصنوعی: حالا که باران رحمت الهی کمکم بر زمین میریزد، چنین خردهبارانی چه سودی دارد، در حالی که شعلههای غم و اندوهش کشتزار امیدهای مرا سوزاندهاند.
هوش مصنوعی: وقتی که به عشق دل باختم و مست شدم، دیگر شراب چه معنایی دارد؟ وقتی که به ستایش پادشاه شاد شدم، دیگر نیازی به نوشیدنی دیگر نیست.
هوش مصنوعی: چراغ روزگار، خاتون بزرگ، به گونهای است که آسمان در مقابل درب او به خاطر احترام و سجده، سر فرود آورده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو هفته میگذرد کان مه دوهفته ندیدم
به جان رسیدم از آن تا به خدمتش نرسیدم
حریف عهد مودت شکست و من نشکستم
خلیل بیخ ارادت برید و من نبریدم
به کام دشمنم ای دوست عاقبت بنشاندی
[...]
ز بس مشقّت و محنت که در سفر بکشیدم
به جان رسیدم و در آرزوی دل نرسیدم
جهان بگشتم و بر کوی دوستان بگذشتم
به بخت و طالعِ خود کس ندیدم و نشنیدم
به داستان برم آن گه به دوستان بنویسم
[...]
گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندیدم
ز هجر جان به لب آمد، به کام دل نرسیدم
چو غنچه تا به تو دل بستم، ای بهار جوانی
به هیچ جا ننشستم که جامه ای ندریدم
گه جدا شدن جان ز تن نباشد هرگز
[...]
نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم
ز مهر، در تو نشانی ندیدم و نشنیدم
چه رنجها که نیامد به رویم از غم رویت
چه جورها که ز دست تو در جهان نکشیدم
هزار نیش جفا از تو نوش کردم و رفتم
[...]
خیالِ نقشِ تو در کارگاهِ دیده کشیدم
به صورتِ تو نگاری ندیدم و نشنیدم
اگرچه در طلبت هم عِنانِ باد شِمالم
به گَردِ سروِ خرامانِ قامتت نرسیدم
امید در شبِ زلفت به روزِ عمر نبستم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.