گنجور

حاشیه‌گذاری‌های یاسان

یاسان


یاسان در ‫۴ روز قبل، جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۵۹ در پاسخ به دکتر امین لو دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - مطلع دوم:

چنان‌که می‌دانیم خاقانی به کاربرد دانسته‌هایش از علوم مختلف علاقه‌ای مفرط داشته و در بیت‌های دیگر نیز اصطلاحات «دو پستان» و «سه پستان» را به کار برده از این رو اشاره به «گشنیز بستانی» در مقابل «گشنیز بیابانی» آنطور که شما گفته‌اید ضرورتی ندارد پس همان «گشنیز پستان» مناسب آمده است و معنای کلمات همنشین در مصراع را بهتر مراعات می‌کند به قرینه همان معنا که خود گفته‌اید یعنی در طب قدیم شیر مادر دخترزا را با گشنیز یا عصاره گشنیز مخلوط کرده و ضمادش را برای انواعی از درد و عارضه بر چشم می‌گذاشته‌اند.

 

یاسان در ‫۲۷ روز قبل، پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۵۴ در پاسخ به فرخ مردان دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز:

دوست عزیز جناب معین‌الدین همان «فضیح» درست است (همان‌طور که در این منبع هم آمده) سعدی در این بیت درباره عالم بی‌عمل سخن می‌گوید. در آنجا که عملت را می‌سنجند، سخنوری فایده ندارد. ضمناً برخلاف تصور شما روز داوری عرصه فصاحت نیست چرا که هر کسی با ذات عمل خویش بی‌پرده و واسطه مواجه خواهد شد و همان‌طور که در قرآن هم آمده آن روز زبان‌آوری عمل نادرست شخص را جبران نمی‌کند(آیه ۹۷ نساء)

 

یاسان در ‫۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۰ در پاسخ به شایان دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۳:

«دنیا» درست است. (همانطور که شما به منابع دیگر نیز رجوع کرده‌اید)  «دنیا» (دن+یا) از دو هجای بلند تشکیل شده در حالی که در نگاه نخست انتظار می‌رفت به جای هجای بلند دوم دو هجای کوتاه بیاید، اما این از «اختیارات شاعری» است که در مواردی خاص یک هجای بلند را به جای دو هجای کوتاه بگذاریم.

 

یاسان در ‫۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۹ در پاسخ به مسعود دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۳:

توضیح نداده‌اید که روی چه حسابی فکر می‌کنید یه جور سانسور بوده؟ در حالی که در منابع مختلف همین آمده. این از اختیارات شاعری است که در موارد خاصی می‌توان دو هجای کوتاه را با یک هجای بلند جایگزین کرد. از قضا اگر به جای «دنیا» کلمه «بهشت» بگذارید بسیار با وزن شعر ناجور خواهد بود.

 

یاسان در ‫۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۰۳ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » ذکر ابن محمد امام صادق(ع):

برخی دوستان در حاشیه ها سروده های خودشان را پیشکش میکنند! که اغلب نه شعر است و نه نظم آنهم به گنجور و جمع خوانندگانش! دستکم اگر از درستی وزن و قافیه اش مطمئن هستید شعرتان را درج کنید.

تحفه فرستی ز شعر سوی عراق اینت جهل

هیچکس از زیرکی، زیره به کرمان برد

 

یاسان در ‫۱ سال قبل، سه‌شنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب پنجم در رضا » بخش ۴ - حکایت طبیب و کرد:

بر خلاف گفته جناب اردلان آن‌چه در متن آمده «گُرد» به معنای پهلوان نیست و همان واژه «کُرد» که در متن آمده درست است که به معنای مردمی است که زندگی شبانی و کوچ‌نشینی داشته‌اند. واژه «کرد» در معنی شبان کوچ‌رو یا چوبان عشایر بارها در ادبیات فارسی آمده. در این حکایت نیز قصد سعدی از برابر هم نهادن دو شخصیت متضاد(یکی طبیب که باسواد و عالم و آگاه است و دیگری چوپان کوه‌نشین که ساده، بی‌سواد و عوام است) ایجاد کنتراست لازم برای برجسته کردن مفهوم حکایت بوده که همانا برابری همگان در مواجهه مرگ است. نام قوم ایرانی «کُرد» که امروزه می‌شناسیم نیز ریشه در همین واژه دارد.

 

یاسان در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۳:

بیتی دو بماند اما بردند مرا جانا

جایی که جهان آن جا بس مختصرم آمد

در حاشیه‌ها دیدم که دوستمان با نام «محمد» برداشت اشتباهی از این بیت کرده‌اند.

حال آن‌که سخن این بیت روشن‌تر از این است. مولانا می‌گوید:

هنوز چند بیت برای سرودن باقی مانده [و سخن تمام نشده] اما ای جان من! در این لحظه مرا به جایی بردند[حالی دست داد] که آنجا جهان را کوچکتر از این می‌بینم که شعر را ادامه دهم.

گویی در لحظات آخر حالتی به مولانا دست داده که انگیزه‌اش را برای ادامه سخن از دست داده.

 

اما بگذارید کل این اتفاقی که برای مولانا افتاده را برای درک بیشتر آن تصویرسازی کنیم:

 

مولانا را حالی خوش دست داده و آغاز به غزل کرده. او هنوز ما را برای شنیدن [و شاید خود را هم برای گفتن] آماده نمی‌بیند. پس مثل همیشه شبیه آغاز دم گرفتن صوفیان در حلقه سماع، غزلش را با ضرباهنگی سنگین و تکراری شروع کرده:

شمس و قمرم آمد

سمع و بصرم آمد

وان سیمبرم آمد

وان کان زرم آمد...

این ذکر و تکرار و تمرکز در بیت‌های میانی غزل به بار می‌نشیند.

آن کس که همی‌جستم دی من به چراغ او را [فلاش بک: «دی شیخ با چراغ همی گشت...»]

امروز چو تنگ گل بر ره گذرم آمد

غزل از نیمه می‌گذرد. سرها گرم و پلک‌ها سنگین شده‌اند. حالا مولانا بیت‌های ساده و ریتمیک را به معنای بیشتر می‌آمیزد:

از حد چو بشد دردم در عشق سفر کردم...

سپس از چشمه‌ی سخنش مستی می‌افزاید. اکنون شوری در حلقه سماع افتاده و:

وقتست که می نوشم تا برق زند هوشم...

می‌گویند در اوج مستی و نشئه[برق زدن هوش] ممکن است احساس پرواز به شخص دست دهد:

وقتست که برپرم چون بال و پرم آمد...

حال اگر این مست، مولانا و آن «برق»، از جام مولانا باشد چه:

وقتست که درتابم چون صبح در این عالم

وقتست که برغرم چون شیر نرم آمد...

کار از پرواز گذشته او دیگر خود را در جایگاه خورشید می‌بیند. شعر/سماع هنوز تمام نشده اما...

از پرواز کردن و از خورشید شدن بالاتر چه؟ چه می‌شود اگر کسی را حالی فراتر از این دست دهد؟ اکنون مولانا چنین شده اما «چنین حال» و «چنان چیزی» چیست؟ چگونه توصیفش می‌توان کرد و اصلا در این مرتبه چه انگیزه‌ای برای شعر سرودن و خلاقیت هنری می‌ماند؟ انسان را در این مرتبه چه سخنی برای گفتن و اصلاً چه چیزی برای خواستن و چه گونه‌ای برای بودن است؟

مولانا که قصد نداشته به این زودی غزل را به مقطعش برساند و چند حرفی بیشتر برای گفتن در نظر داشته بود، در مواجهه با چنین حالی که قابل توصیف نیست و حتی انگیزه‌ای برای سرودن و برگفتنش نمانده یکباره غزل را به پایان می‌برد و عذرش را از ما و همه مخاطبانش در قرن‌های آینده [که با لفظ «جانا»! خطاب قرار داده] می‌خواهد:

بیتی دو بماند اما بردند مرا جانا

جایی که جهان آن جا بس مختصرم آمد

 

 

یاسان در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:

در اشاره به بیت‌های 4 و 5 باید گفت هنوز هم در برخی مناطق ایران مانند لرستان و کرمانشاه و ایلام زنان عشایر که موهای دو طرف سر را در دو رشته و دو تا به هم می‌بافند و از دو جانب صورت می‌آویزند و در هنگام رسیدن خبر مرگ عزیزی از هم باز می‌کنند و سربند و دستار را به کناری انداخته موها را آشکار و پریشان می‌کنند و همچنین تا همین گذشته نزدیک نیز رسم بر آن داشته‌اند که این دو رشته موی بافته را از انتها بریده و به کمر (شال کمر) می‌بسته‌اند و این رفتار همچنان‌که در شاهنامه در وصف سوگواری خواهران(همسران) اسفندیار و سوگ همسر سیاووش آمده از آیین کهن سوگواری ایرانیان بوده است.

 

یاسان در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:

جناب عباسی-فسا دوست عزیز آنچه دوستان درباره جابجایی دو مصرع دوم بیت‌های 4 و 5 گفتند البته فقط یک نظر شخصی نیست که در بعضی نسخه های قدیم نیز جابجا ثبت شده اند. علت آن نیز هماهنگی زبانی و فرمی است. چه از لحاظ معنایی هر دو مصرع میتوانند در جای یکدیگر بنشینند. (همانگونه که از شنیدن نامه و خبر مرگ کسی گره از زلف بافته باز میکنند میتوان گفت از شنیدن این خبر خون گریه میکنند و بالعکس همانطور که از مشاهده بریدن گیسو که نشان از مرگ عزیزی دارد میتوان انتظار داشت خون بگریند یا گیسو پریشان کنند.) بنابراین در انتخاب اینکه کدام مصرع برای کدام بیت مناسبت بیشتری دارد باید به مقایسه آرایه های زبانی پرداخت که در این صورت گیسو بریدن و گیسو آشفتن تناسب بیشتری باهم دارند تا آن دیگری. با این حال هیچ قطعیتی در این نظرات نیست.
ضمنا نمیدانم به چه دلیلی خون از مژه چکاندن و گیسوی چنگ بریدن را هماهنگ و متناسب تشخیص داده‌اید؟ بریدن هیچ مویی باعث خونریزی نمیشود که بریدن گیسوی چنگ آن را به ‌ذهن متبادر کند.

 

یاسان در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:

برخی از دوستان گرامی که معنای بیتی را به درستی درنیافته‌اند به جای آن‌که نخست در درک و دریافت خود شک کنند و در مقام پرسش یا پژوهش برآیند، گمان می‌کنند اشکال از شعر سعدی یا تصحیح‌کنندگان شعر اوست و شروع می‌کنند به مثلاً تصحیح یا اصلاح شعر سعدی آن طور که با فهم خود سازگارتر باشد.
به عنوان مثال عزیزی که معنی بیت ششم را درنیافته به جای صبا کلمات ضیا و سنا را پیشنهاد می‌کند یا دیگری بدون حتی توجه به وزن سماعی بیت «صباح» را به جای صبا درست‌تر و به قول خود «معنای آن را ساده‌تر و روشن‌تر» می‌پندارد.

 

یاسان در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

توصیه میکنم دوستانی که میخواهند نظر و حاشیه ای درج کنند قبلش نگاهی به یادداشتها و حاشیه های دیگران بیاندازند. پس از کلی جر و بحث و نظرات موافق و مخالف درباره موضوع انتساب مصرع اول غزل به یزید، دوستی به نام امیر حسین بی خبر از همه جا وسط این گرد و خاک از درآمده و نوشته:
می دانستید مصرع اول این شعر در دیوان یزید ابن
معاویه است .وحافظ این مصرع را تضمین کرده است؟
میدانستید...؟
دوست من آخر نیم نگاهی به آنچه که پیش از شما نوشته اند هم بیانداز.

 

یاسان در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

شهرام ناظری در آلبوم گل صد برگ این غزل حافظ را در آهنگی بسیار زیبا اجرا کرده است ولی در لیست گنجور نبود متاسفانه. برای همین ناچار در قسمت درج حاشیه آنرا یادآوری میکنم.

 

یاسان در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۵۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه:

ایمان عزیز بیتی که در اون برنامه ذکر کردید از هر منبعی که آورده شده اشتباه است و "به نقش" درست است و نه "بنفش" دلیل ساده آنکه پشت مار رنگهای مختلف میتواند داشت و شاعر در صورتی میتواند آن را علی الاطلاق بنفش بخواند که پشت همه مارها بنفش باشد و به این رنگ مشهور. اما دلیل این اشتباه تفاوت رسم الخط در نگارش امروز و گذشته است. چنان که "به نقش" را "بنقش" مینوشتند و اشتباه در خوانش یک نقطه به احتمال بسیار عامل این خطا بوده است. (چون دیگر ترکیبها همانند به نام یا بنام به معنی نام دار بودن)"به نقش" یا نقش دار بودن صفت غالب مارهاست و نزد مردم و در مثل هم صفت غالب و مشهوری برای مار است. از اینجا علت این تفاوت پیداست.

 

یاسان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:

جناب س.م
طبق درخواستتان لازم است بگویم یکی از معانی که همواره برای دستان برشمرده اند مخفف داستان است کافی است تنها به لغتنامه دهخدا نگاهی بیاندازید:
دستان . [ دَ ] (اِ) مخفف داستان . (از ناظم الاطباء). حکایت و افسانه . (برهان ) (از غیاث ). حکایت و اخبار. (جهانگیری ). تاریخ و افسانه و قصه و حکایت . (ناظم الاطباء). مثل و داستان . حکایت . قصه . (یادداشت مرحوم دهخدا)
اما در بیتی که مورد اختلاف بود به باور من حافظ میان حیله و نیرنگ از سویی و نغمه و پرده از سوی دیگر ایهام نظر دارد و داستان دورترین و کم تناسب ترین معنایی است که میتوان در این بیت برای دستان به گمان گرفت.

 

یاسان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:

آقای همایون عزیز در مورد نسخه چاپی که در دست دارید بر پایه توضیحات شما باید بگویم که با وجود نقاشی های مرحوم محمد تجویدی در این نسخه چاپی علیرغم کهنه بودن قدمتی ندارد چرا که قدیمی ترین چاپهای دیوان حافظ با نقاشی های تجویدی مربوط به دهه 30 و 40 است و اغلب این نسخه های چاپی با کمترین توجه به اصالت و یا دقت در تصحیح منتشر شده اند و برای تحقیق و بررسی چند و چون غزل حافظ چندان مناسب و مورد اعتماد نیستند.

 

یاسان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:

دوستی که برداشت عجیب و بی ربط با شعر و اندیشه حافظ را مبنی بر "از جنس شیطان دانستن حافظ خویش را" مطرح کرده اند گویا درک درستی از فن بدیع و صنایع ادبی ندارند به ویژه صنعت تلمیح. شاعر اگر با انواع فنون و صنایع شعری منظور خود را به موازات شخصیتها و داستانها و مضامین دیگر مطرح میکند و چه بسا ایفاگر نقشی از نقشهای آن داستان شود تلاش دارد تا بلاغت و نوگویی و خلاقیت را در جان شعرش بدمد. به عنوان مثال وقتی سعدی میگوید:
بوی پیراهن گم‌گشتهٔ خود می‌شنوم
گر بگویم همه گویند ضلالی‌ست قدیم
خویش را هماورد و همپایه یا به قول همین دوست مورد اشاره "از جنس" یعقوب پیامبر بداند بلکه این شیوه ای است قیاسی برای حسب و وصف حال.

 

یاسان در ‫۵ سال قبل، جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳:

در پاسخ به مطلب جناب آقای حامد لازم می‌بینم بگوسم که ارتباط ادبیات با عرفان چنان که شما گفته‌اید اینقدر دور و بی‌ربط و راه نیست. همانطور که خود نیز معترفید عرفا برای بیان حقیقت و انتقال و آموزش دریافته‌ها و حقایق عرفانی به دیگران از زبان شعر و ادبیات استفاده کرده‌اند پس بیراه نیست اگر دیگران هم از راه مطالعه و نقد و پژوهش در این آثار ادبی سعی در درک، آموزش و حتی نقد و بررسی چند و چون آثار عرفا داشته باشند. این یک رابطه دوسویه است. از این گذشته در یک جامعه دمکراتیک که شما آرزویش را دارید هر کسی در هر مقامی حق دارد اندیشه و نقد خود را آزادانه بیان کند هر چند مورد قبول و تحمل دیگران نباشد. شاید شما نگاهی مطلق‌نگر و مقدس‌گونه به برخی عرفا داشته باشید که البته در مورد آن آزاد و مختارید اما نمیتوانید انتظار داشته باشید دیگری هم (مثلا کسی که دکترای ادبیات فارسی دارد) همچون شما آثار و آموزه‌های عرفا را بنگرد و برای خود حق اظهار نظر قائل نباشد.

 

یاسان در ‫۵ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱:

جناب آقای هاشم بهمن‌دار ایراد وارد کرده‌اند که دو فعل «ببندم» و «می‌پوشم» را موازی هم در مصرع نخست آوردن اشکال دارد چون یکی در وجه التزامی است و دیگری در وجه اخباری. در نظر اول درست مینماید اما به گمان من «می‌پوشم» در اینجا نه «ماضی استمراری» بلکه همچوم فعل «ببندم» از جنس «مضارع التزامی» است. و این در ادبیات فارسی قدیم رایج بوده و نمونه‌های زیادی در دست هست. همچون این بیت از اوحدی:
گر کند بر تو بی‌ادب انکار
تو بکوش و ادب نگه میدار
که میدار بر وجه التزام است یا این بیت:
به هر رنگی که خواهی جامه می‌پوش
من از طرز خرامت می‌شناسم
که مضارع التزامی است به معنای بپوش همچون همین بیت باباطاهر
بپندم شال و می‌پوشم (بپوشم) قدک را
این مصرع در همه نسخه‌هایی که من دیده‌ام همین‌طور است و حتی در ترانه‌های محلی قدیمی (خراسان و شیراز و دشتستان) به همین صورت خوانده شده.
پاینده باشید

 

یاسان در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۹:

چه باید گفت وقتی هر کسی از روی دوستی و علاقه شخصی سعی دارد مولانا را با مذهب خویش همراه سازد. چه خوشایندمان باشد و چه نباشد بر قرینه اشعار مولانا میتوان دریافت که ایشان در شریعت پیرو سنت بوده‌اند و البته اهل سنت بودن مولانا را تناقضی با دوستی علی نیست خاصه که ایشان اهل طریقت بوده‌اند و از همین رو ارادتی ویژه به علی داشته‌اند. اما اگر از ظواهر اعتقادی مولانا بگذریم باید توجه کنیم که مقام عرفانی ایشان ورای قال و مقال قشری مذهبان است و همان بهتر که همه ما این تعصبات و درگیری‌های ظاهر را فروگذاریم و متوجه نظر شخص مولانا در این بیت‌ها باشیم که می‌فرمایند:
در درون کعبه رسم قبله نیست
چه غم ار غواص را پاچیله نیست
تو ز سرمستان قلاووزی مجو
جامه‌چاکان را چه فرمایی رفو
ملت عشق از همه دینها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست
لعل را گر مهر نبود باک نیست
عشق در دریای غم غمناک نیست

 

یاسان در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۱ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۲:۰۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۶:

مصرع نخست بیت:
«برو مهربانم به بر روی و موی
به سوی هنر گشتمش مهرجوی»
در منابع دیگر این گونه نوشته شده:
«برو مهربانم نه بر روی و موی
به سوی هنر گشتمش مهرجوی»
که با توجه به معنی بیت درست‌تر به نظر می‌رسد.

 

۱
۲
sunny dark_mode