فرهود
فرهود در ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۲ - مقالت دوازدهم در وداع منزل خاک:
نظامی در این بیت و بیت بعد، سخاوت را رستگاری از آتش دوزخ و همچنین کلید دانش میداند.
سخاوت کن که هرکس کاو سخی بود
روا نبود که گویم دروزخی بود
عطار
فرهود در ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۴ - حکایت:
در کلماتی مانند: خوش، خوردن، خواستن، خواهر و از این قبیل. مصوت «و» در این کلمات تلفظ میشده است و ظاهرا تا قرنها بعد از عربی شدنِ رسمالخط ایرانیان همچنان شاعران آن را به کار میبردهاند. بعضی تصور میکنند که کلمه «خوش» در شعر :
میازار موری که دانه کَش است که جان دارد و جان شیرین خوَش است
با تلفظ شیرازی یعنی khash درست است در حالیکه سراینده این شعر فردوسی است و فردوسی اهل شیراز نبوده است. تلفظ درست یعنی شکل پهلَوی آن khwash است. مصوت w با صدای فتحه بعدی ترکیب شده و در یک ضرب و سیلاب خوانده میشود.
دلیل حذف شدن این صدایِ ترکیبی در فارسی امروز، بر میگردد به ناهمخوانی این صدای ترکیبی با هجای کلمات عربی. در واقع فارسی به مرور زمان عربیتر شد.
در دهلران غرب کشور که به گویش فیلی (پهلی) صحبت میکنند این کلمات (یعنی خوردن و خواستن) را به همان شکل کهن تلفظ میکنند.
در کلمه خواهر هم در بعضی از قسمتهای لرستان صوت w تلفظ میشود اما کل کلمه شکل کمی متفاوت دارد.
اگر به دیوان شعرای قدیم نگاه کنیم تنها با این روش ِ خواندن، قافیهها از نظر صدایی و وزنی درست درمیآیند.
این بیت از نظامی را چگونه میخوانید؟
پریپیکر چو دید آن سبزهی خوش
به می بنشست با جمعی پریوش
نظامی که اهل شیراز نبوده است که بگوییم khash خوانده شود. کلمه «خوش» به شکل khwash خوانده میشود اما در یک سیلاب. شاید شیرازیها هم در گذشته به این صورت تلفظ میکردهاند.
اصلا چرا کلماتی مانند « خواهر، خواستن و... را به این شکل نوشتهاند؟ چرا مثلا ننوشتهاند «خاهر» ؟ آیا جز اینکه تا قرنها بعد از عربی شدن رسم الخط ایرانیان، به شکل بالا تلفظ میشدهاند دلیل دیگری دارد؟ اما به دلیل ناهماهنگی با هجاهای عربی کمکم این اصوات ترکیبی حذف شدهاند.
فرهود در ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۹ - ثمره خلوت دوم:
محرم این پرده زنگینورد / کیست در این پرده زنگار خورد؟
برای درست خواندن کلمه «خورد» در این بیت که هم قافیه از نظر صدا و حروف درست در بیاید و هم وزن شعر به هم نخورد باید به این نکته توجه کرد که:
در کلماتی مانند خوردن، خواستن، خواهر، خوش و از این قبیل. مصوت «و» در این کلمات تلفظ میشده است و ظاهرا تا قرنها بعد از عربی شدنِ رسمالخط ایرانیان همچنان شاعران آن را به کار میبردهاند. بعضی تصور میکنند که کلمه «خوش» در شعر :
میازار موری که دانه کَش است که جان دارد و جان شیرین خوَش است
با تلفظ شیرازی یعنی khash درست است در حالیکه سراینده این شعر فردوسی است و فردوسی اهل شیراز نبوده است. تلفظ درست یعنی شکل پهلَوی آن khwash است. مصوت w با صدای فتحه بعدی ترکیب شده و در یک ضرب و سیلاب خوانده میشود.
در بیت بالا از نظامی هم «خوَرد» khward تلفظ میشود اما در یک سیلاب و یک ضرب.
دلیل حذف شدن این صدایِ ترکیبی در فارسی امروز، بر میگردد به ناهمخوانی این صدای ترکیبی با هجای کلمات عربی. در واقع فارسی به مرور زمان عربیتر شد.
در دهلران غرب کشور که به گویش فیلی (پهلی) صحبت میکنند این کلمات (یعنی خوردن و خواستن) را به همان شکل کهن تلفظ میکنند.
در کلمه خواهر هم در بعضی از قسمتهای لرستان صوت w تلفظ میشود اما کل کلمه شکل کمی متفاوت دارد.
اگر به دیوان شعرای قدیم نگاه کنیم تنها با این روش خواندن، قافیهها از نظر صدایی و وزنی درست درمیآیند.
این بیت از نظامی را چگونه میخوانید؟
پریپیکر چو دید آن سبزهی خوش
به می بنشست با جمعی پریوش
نظامی که اهل شیراز نبوده است که بگوییم khash خوانده شود. کلمه «خوش» به شکل khwash خوانده میشود اما در یک سیلاب.
اصلا چرا کلماتی مانند « خواهر، خواستن و... را به این شکل نوشتهاند؟ و ننوشتهاند «خاهر» ؟ آیا جز اینکه تا قرنها بعد از عربی شدن رسم الخط ایرانیان، به شکل بالا تلفظ میشدهاند دلیل دیگری دارد؟ اما به دلیل ناهماهنگی با هجاهای عربی کمکم این اصوات ترکیبی حذف شدهاند.
فرهود در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۵۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۲ - مقالت دوازدهم در وداع منزل خاک:
تا بتوان از دل دانش فروز
دشمن خود را به گُلی کُش چو روز
مصرع دوم اشاره به داستان بعد است یعنی دو حکیم رقیب.
منظور از دو حکیم رقیب، انسان و منزلخاک است.
فرهود در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۱ - داستان موبد صاحبنظر:
مصرع دوم دو جمله است. چشمه هستی اما قطرهای آب نداری.
فرهود در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۲۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۱ - داستان موبد صاحبنظر:
کمر بستن یعنی قصد کردن
فرهود در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۰۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۱ - داستان موبد صاحبنظر:
نظامی در این شعر از نگاه یک موبد، جهان را شرح میکند که این موبد عمر را زودگذر میبیند. به بنفشه نگاه میکند که از خود خبر ندارد زلفش به مثال رسنی است که او را به دار میکشد و نرگس خبر ندارد که گلبرگهایش به دامنش خواهد ریخت مانند درهمی (که به پای کسی که به دار آویخته شده ) ریختهاند.
از وجه شباهت درهم به گل نرگس آن است که گل نرگس شبیه درهم سیمگون و سپید است و نیز آنکه نرگس شش پر دارد. واحد پول درهم در قدیم شش دانگ بوده است.
فرهود در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۷ - داستان هارونالرشید با مویتراش:
عباس منظور عباسیان است.
فرهود در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۷ در پاسخ به انوشه روان دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۷ - داستان هارونالرشید با مویتراش:
در نوروزنامه هم از کلمه حجام استفاده شده نه حلاق.
فرهود در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۷ - داستان هارونالرشید با مویتراش:
در گذشته حجامتگر، سلمانی نیز میکرده است.
کلمه حلاق را اصلا استفاده نمیکردهاند برای این شغل. ( اگرچه حلاق معنی سلمانی هم میدهد و حالق یعنی داروی زایل کننده مو)
ناصرخسرو در سفرنامهاش مینویسد: « ...همه حجام نشسته موی سر تراشند...»
غزالی، کیمیای سعادت : « ... برو نزدیک حجام شو تا محاسن تو جمله فرو سترد ... »
بنابراین در اینجا هم حجام درست است نه حلاق.
کاش من حجام بودم تا به وقت سر تراش
بهر صدقه دائما گرد سرت گردیدمی
امیرخسرو دهلوی
خواجه بزرگ است و مال دارد و نعمت
نعمت و مالی که کس نیابد از آن کام
بخلش آنجا رسیدهاست که نگذاشت
شوخ به گرمابهبان و موی به حجام
عسجدی، قرن ۴
فرهود در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۰۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۹ - نعت چهارم:
عهد بَراهیم چو رای اوفتاد
فرهود در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵ - در معراج:
سیسنبر یا سوسنبر علاج عقربگزیدگی است.
فرهود در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴ - در نعت رسول اکرم:
غاشیهدار یعنی کسی که اسب یدکی را برای سوارکار میکشد.
فرهود در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴ - در نعت رسول اکرم:
اسب نعل زدن: یعنی آماده کردن اسب
فرهود در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴ - در نعت رسول اکرم:
اول و آخرین حرف کلمه انبیا الف است.
فرهود در ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳ - (مناجات دوم) در بخشایش و عفو یزدان:
چاره ما ساز که بییاوریم
هم گفته شده است.
فرهود در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵ - در معراج:
قفسبَر شده هم نوشته شده است. چون در مصرع بعد میگوید که
«قالبش از قلب سبکتر شده»
فرهود در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۷:
به میان بیست مطرب چو یکی زند مخالف/ همه گمکنند ره را چو ستیزه شد قلاوز
چند اصطلاح موسیقی در این بیت هست:
ره یعنی مقام (یا شاید آهنگ)
مخالف زدن: تغییر مقام (یا شاید در اینجا اشتباه زدن)
چه رَه بود این که زد در پرده مطرب؟ (حافظ)
قلاوز (رهبر دسته نوازندگان که نوازندگان باید پیوسته به او توجه میکردهاند در عکس برخی از گروههای موسیقی دوره قاجار که مانده است در کنار نوازندگان و خواننده، شخصی هم دیده میشود که طوری مینشسته که نوازندگان او را ببینند منبعی ندیدهام که رهبری به چه شکل بوده مسلما از سایرین تجربه بیشتری داشته و شاید گاهی با گروه ساز میزده است یا شاید همیشه بدون ساز بوده است عکس نمونهای را در اینجا میگذارم از نوازندگان دوره قاجار؛ نفر آخر سمت راست احتمالا قلاوز بوده و نفر آخر سمت چپ خواننده )
البته شیوه موسیقی در زمان مولوی با دورههای اخیر متفاوت بوده است. آنطور که سلطان ولد در شعری گفتهاست مولوی پول زیادی را صرف پرداخت به نوازندگان میکرده است طوری که سلطان ولد میگوید برای مطربها در مجلس سماع مولانا رمقی باقی نمیمانده است و خواننده دیگر توان خواندن نداشته است اما مولانا همچنان چرخ میزده و سماعش ادامه داشته است. سلطان ولد میگوید در قونیه قوالی (خوانندهای) نمانده بود که گلویش از زیاد خواندن نگرفته باشد.
سیم و زر را به مطربان میداد
هرچه بودش ز خان و مان میداد
یک نفس بی سماع و رقص نبود
روز و شب لحظهای نمیآسود
تا حدی که نماند قوّالی
کو ز گفتن نگشت چون لالی
همهشان را گلو گرفت از بانگ
جمله بیزار گشته از زر و دانگ
(ولدنامه)
ضمنا قلاوز رهبر کاروان هم معنی میدهد که راه را به کاروانیان نشان میداده است.
فرهود در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۴۲ در پاسخ به یاسین مشایخی دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۴ - در معراج پیغمبر اکرم:
منظور نظامی از فضول در اینجا «استادنما»های بیهنر بوده که آن زمان هم اینگونه افراد کمتعداد نبودهاند. وگرنه نظامی چطور میتواند به فردوسی طعنه بزند؟
نظامی فردوسی را دانای طوس و چهرهآرای عروس سخن مینامد.
سخنگوی پیشینه دانای طوس که آراست روی سخن چون عروس
فرهود در ۷ ماه قبل، یکشنبه ۹ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۴ - در معراج پیغمبر اکرم:
به شبرنگی از شبچرا گشته مست چو ماه آمده شبچرائی به دست
شبرنگ در اینجا یعنی براق
شبچرا (دو معنی دارد یکی شبچره یعنی نُقل و میوه و شیرینی مهمانیِ شب دیگری چریدن اسب در شب
شب چرا در مصرع دوم یعنی شبچراغ یا گوهر شبچراغ )