گنجور

حاشیه‌گذاری‌های حمید

حمید

دوستدار ادبیات


حمید در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۵:

«یار شاطر» از عبارتی در گلستان سعدی گرفته شده (حکایت پنجم، باب دوم در اخلاق درویشان) که می‌گوید: «... که من در نفس خویش این‌ قدرت و سرعت می‌شناسم که در خدمت مردان یار شاطر باشم نه بار خاطر.» شاطر در عربی به معنی چابک است و از این‌رو به کسانی می‌گفتند که جلوی اسب بزرگان یا ارباب عمائم برای راهنمایی می‌دویدند و همچنین کسانی که در سنگک‌پزی خمیر را که پهن کرده بودند، با چابکی داخل محوطه‌ای که با ریگ‌های گرم مفروش بود و تنور زیر آن قرار داشت، می‌کشیدند.

 

حمید در ‫۴ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

گل در شعر حافظ منظور همان گل محمدی خودمان است که از آن هنوز گلاب میگیرند و دیگر گلها دارای اسم هستند مثل نسترن و نسرین و زنبق و بنفشه و ...
گلاب محصول گل است ولی حکم ازلی این است که گل دیده نشود ولی گلابی که از گل گرفته میشود در بازار در معرض دید و عرض اندام است و کسی از گل بیچاره که پشت این ماجرا است یاد نمیکند.
ضمنا به یاد داشته باشید در زمان حافظ گل فروشی نبوده که گل رو بخواهند در بازار عرضه کنند و مردم بخرن ببرن خونه

 

حمید در ‫۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷:

هوشیار کسی است که از عشق دوری کند، این خلق و خویی که من دارم، با عقل سازگاری ندارد.
هر کس که دلش جایگاه حقیقت است، اگر کل دنیا و آخرت را داشته باشد، همه را نثار یک نفر می‌کند.
اگر شکنجه و عذاب به صورت سیل نازل شود، انسان شیفته نمی‌ترسد. اگر بلا همچون تیر بر سر ببارد، انسان دیوانه از آن دوری نمی‌کند.
آخر من دراین بیابان شوریدگی تنها نیستم؛ عشق لب شیرین تو شور بسیاری به پا می‌کند.
من که بی‌اقبال هستم چه ترفندی به کار ببرم تا از دیدار تو برخوردار شوم؟ آنکه بنیه‌ای نداشته باشد، هر چقدر هم که تلاش کند، آخرش توسری‌خور می‌شود.
اگر مرا صدا بزنی، به من لطف کرده‌ای. اگر من را از خود برانی، عدالت را اجرا کرده‌ای. کسی که از آزار تو فرار می‌کند، قدرشناس تو نیست.
از زمانی که دلداده تو شدم، جلوی ورود دیگران (به دلم) را گرفتم. آنجایی که تو می‌نشینی، آشوب زیادی به پا می‌شود.
سعدی هرگز نظر از چهره تو برنمی‌دارد. اگر رویت از او برگردانی، به پایت می‌افتد.

 

حمید در ‫۵ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۵:

سخنی از استاد جلالیان
این غزل در زمان شاه شجاع و زمانی که هنوز روابط فیمابین او و شاه و رفت و آمدها و دعوتهای شاهانه به کلّی قطع نشده اما اثراتی از دلسردی به منصّه ظهور رسیده بود سروده شده است.
شاعر در این غزل باد صبا را طرف خطاب خود قرار داده و از او می‌خواهد که از احوال پادشاه برای او نکاتی بازگو کند. این مطلب می‌رساند که شاعر حس کرده است که در دعوت او به مجالس انس به عللی تأخیر روی داده و به همین دلیل خطاب به باد صبا می‌فرماید:
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو
آنگاه در بیت پنجم تلویحاً ناراحتی خیال خود را از این تأخیر ملاقاتها بیان داشته و در بیت ششم خود را به دانستن جریانات و اخبار پشت پرده، دلواپس نشان می‌دهد و خطاب به باد صبا می‌گوید اگر بار دیگر از آنجا گذشتی به شاه بگو که:
در راه عشق فرق غنی و فقیر نیست
ای پادشاه حسن سخن با گدا بگو
و در بیت نهم می‌گوید از او بپرس که آن امیدهایی را که من از این شاه در زمان ولایتعهدی او داشتم کی برآورده خواهد شد؟
نکته مهم این غزل در ابیات دهم و یازدهم مطرح شده که یادآور ضمنی بهانه ظاهری شاه و درباریان از حافظ است و آن، تظاهر بیش از حدّ شاعر به شرابخواری و طرفداری از خراباتیان یک رنگ و عناد با متظاهران، در گفتار و رفتار شاعر است. این صراحت لهجه حافظ هنوز هم بعد از 7 قرن برای ما شگفت آور است. بنابراین جای تعجب نیست که در آن زمان سبب اصلی اختلافات بین شاه و حافظ شده باشد. حافظ باز در پایان این غزل با یکدندگی و علم به موضوع، خطاب به خود می‌گوید: اگر یک بار دیگر هم تو را به مجلس خود راه دادند مبادا تظاهر به تقوا کنی! باز هم شراب بنوش و پرده ریا و دورنگی را از هم بدران.
این است اصل عقیده و ایمان این عارف پاک ضمیر و دیندار واقعی که عمری را بر سر مبارزه با آن در رنج و مشقّت به سر برد و برای خود نامی نیک جاویدان خرید.

 

حمید در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۷ آبان ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:

جناب دکتر ترابی تفسیر من اابیات ذیل چنین است
ز زیر زلف دوتا چون گذر کنی بنگر
که از یمین و یسارت چه سوگوارانند
گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین
که از تطاول زلفت چه بی‌قرارانند
زلف یار چون روی شانه ها ریخته و حالت آشفتگی دارد نشانه سوگواری است
همین زلفها که گردنکشی (تطاول) کرده اند بیقراری عاشقان را همراه داشته است

 

حمید در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵:

نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند
آیا میشود برای آنچه نقد است انسانها ارزش قائل شوند
تا همه دکانداران دینی که آخرت را که نقد نیست نتوانند بفروشند وشغل دیگری بگیرند.( دست از دین فروشی بردارند)

 

حمید در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵:

بـُـوَد کـه یـار نـرنـجـد ز مـا بـه خـُـلق کـریـم
کــه از ســـؤال مـلــــولـیـــم و از جـواب خـَجـِل
*دستور منع شراب از جانب شاه شجاع بوده است بنابراین :
امیدوارم شاه خوش خلق از ما نرنجد
چون حتی مطرح شدن این مسئله ما را خسته میکند و چون جواب ما آن نیست که مورد رضایت شاه باشد خجالت میکشیم

 

حمید در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۷ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵:

صـلاح مـا همـه دام ره ست و من زیـن بـحث
نـیـَـم ز شـاهد و سـاقی بـه هیـچ بـاب خـَجـِل
شراب نخوردن را به صلاح خودما میدانند در حالی که دامی است برای ما و من از این بحث از شاهد و ساقی خجالت نمیکشم ( چون گول نخوردم) )

 

حمید در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰:

اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
که بوی خیر ز زهد ریا نمی‌آید
کنایه ای است بسیار سنگین به ریاکاران مذهبی
اگر من هوس می معطرمیکنم شاید به خاطر این است که شما ریاکارید
اگر شما ریا کار نبودید من هم به راه خطا نمیرفتم .
نتیجه : گناه من هم تقصیر شماست

 

حمید در ‫۵ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:

خانم مهشید
اگر جایی از اشعار خیام پیدا کردید که خود را عارف معرفی کرده باشد ممنون میشم بگید.
این ما هستیم که به شعر شعرا با دید رمز وراز نگاه میکنیم
شعرا با بهترین و گویاترین زبان کلمات را کنار هم میچینند ولی ما آن رارمز آلود میکنیم

 

حمید در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۷، ساعت ۰۷:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:

سلام چه قدر زیبا و پر بار خواهد بود اگر دوستان ادب پرور و استاد در خصوص ابیات همین شعر سخن به میان بیاورند . تا گنجینه ای باشد برای استفاده طالبین حافظ.

 

حمید در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:

حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که دربند توام آزادم
حافظ جور یار میکشد ولی این بند را عین آزادی میداند و زمان در بند شدن ( جور دیدن و در واقع آزادشدن ) را از روز میداند که چهره یار دیده و حاشا که روی بگرداند

 

حمید در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:

خنگ چوگانی چرخت رام شد در زیر زین
شهسوارا چون به میدان آمدی گویی بزن
خنگ چوگانی : اسبی که برای بازی چوگان استفاده میشود
در اینجا کنایه از به دست گرفتن قدرت و پادشاهی است و حافظ میگوید حال که به میدان حکومت وارد شدی بیا و کاری کن کارستان

 

حمید در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:

جویبار ملک را آب روان شمشیر توست
تو درخت عدل بنشان بیخ بدخواهان بکن
به نظر من این بیت عالی است
شمشیر برای آن باید در ملک استفاده شود که عدل به پا کند .
مردم در هر زمانی تشنه عدالتند .عدل به درختی تشبیه شده که باید پادشاه بنشاند و بدخواهان عدالت را باید هنوز وقتی که امکانش وجود دارد از بیخ بکند و نگذارد به درخت تبدیل شود .

 

حمید در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

تیغ سزاست هرکه را درد سخن نمیکند
اینجا منظور از سخن همان پندی است که در بیت اول صحبت شده . اما چون آدمها از پند خوششان نمی آید و حافظ نیز همینطور . بنابراین این پند یا سخن دردی برای مخاطب دارد .بنابراین کسی که درد پند و سخن را به جان نمیخرد سزای او تیغ است که مراتب دردناک تر است

 

۱
۲
۳
sunny dark_mode