گنجور

حاشیه‌گذاری‌های اردشیر

اردشیر


اردشیر در ‫۷ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

با درود به همه ی دوستان بزرگوار
به زعم بنده سعدی در هیچ کجا قصد زن ستیزی یا اهانت به زنان را نداشته بلکه مفهوم "زنی" مفهومی است منفی در برابر مفهوم مثبت "مردی" که در آن روزگار این مفاهیم با ارزش های مربوطه مذکور کاملاً جا افتاده بوده و مورد استعمال بوده است. هر انسانی را باید در مقطع زمانی خود و در فرهنگ غالب روزگار خود سنجید و ارزشیابی کرد، در بیان ذهنیت سعدی ذکر این اشعار و متون میتواند خواننده ی امروز را روشن تر کند
بوستان باب ششم : شعر معروف یکی طفل دندان......
چو بیچاره گفت این سخن نزد جفت
نگر تا زن اورا چه مردانه گفت
گلستان باب ششم :
همچو نابینایی که شبی در وحل افتاده بود و می‌گفت آخر یکی از مسلمانان چراغی فرا راه من دارید زنی فارجه بشنید و گفت تو که چراغ نبینی به چراغ چه بینی.
که واقع بینی و صراحت و جسارت را اززبان زنان میشنویم.... و البته امثله دیگر هست که بنده اکنون بیاد نمی آورم.

 

اردشیر در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۸:

با درود. در بیت سوم "همی وعده کری" به زبان لری شبیه تر و به سایر اشعار بابا نزدیک تر هستش، ولی در بیت چهارم "ندونم مو" یا " نمیدونُم " به نظرم درست تر میاد. کاربرد" نذونم " بیشتر در زبان کردی هستش. سپاس

 

اردشیر در ‫۷ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۶ - حکایت دانشمند:

بابک عزیز، خیلی لطف کردی. سپاسگذارم از توضیح و تأیید تون.
در باب بخشش و کینه زدایی هم کاملاً فرمایش تون کاملاً سلیم و درسته. در شاخه های نوین و علی الاطلاق غربی عرفان هم بخشیدن و ذهن را فارغ کردن، از پیش نیاز های بنیادی و لازم برای شروع راه و طریقت است. کما اینکه در متد سیلوا که این حقیر تمرین میکنم پیش نیاز دوم، بخشش دیگران و آنگاه "خود" برشمرده و ملزم دانسته میشود. در نگاه بزرگ عارف ایران شیخ حسن خرقانی این أصل حتا در جایگاه نخست میباشد.

 

اردشیر در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۲۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۶ - حکایت دانشمند:

دوست گرامی و بزرگوار (...) و جناب بابک فرزانه ، از پاسخ های خردمندانه ی شما بسیار بهره بردم. یک دنیا سپاس. در مورد معنای مصراع " به دستار پنجه گزم سرگران " فرمایش و پاسخ دوست عزیز (...) را بسیار درست و موافق طبع یافته و پسندیم. ظاهرا باید خوانده شود: " به دستار پَنجَه گَزَم سرگران "
در معنای دوبیت دیگر فرمایش جناب بابک را کاملاً درست و سازگار با معنا یافتم. ابتدأ مفهومی از خشونت در این دومصراع میدیدم که نه با طبع سعدی هماهنگ بود نه با سایر ابیات، ولی مثال جالب " مخ زدن" که شما بدرستی آوردید مسأله را کاملا برای حقیر روشن ساخت. بازهم سپاس از هردوی شما دوستان فرزانه و گرامی.

 

اردشیر در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۶ - حکایت دانشمند:

با درود فراوان. بغایة زیبا و آموزنده بود. دو سؤال داشتم:
أول : در بیت "که فردا شود بر کهن میزران
به دستار پنجه گزم سرگران" آیا به جای "گزم" فعل "گرم" نبودست ؟ که معنای "سر گران گرفتن" از آن حاصل شود؟
دودیگر آنکه در بیت " دل آزرده را سخت باشد سخن
چو خصمت بیفتاد سستی مکن" معنای هردو مصراع کاملاً مشخص است ولی ارتباط معنایی بین آندو را متوجه نمیشوم، ممکن است دوستان کمکی کنند؟

 

اردشیر در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۶ - حکایت برادران ظالم و عادل و عاقبت ایشان:

شعر بسیار بسیار زیبا و پرمایه و روانی است. در أبیات نخست معانی و واژگان نیز فزون بر وزن شعر به سیاق شاهنامه است.
در بیت زیر :
یکی عاطفت سیرت خویش کرد
درم داد و تیمار درویش خورد
به نظر میاد زیباتر و دقیق تر باشه اکر گفته شود:
درم داد و تیمار درویش کرد
چرا که معمولاً فعل "تیمار کردن" پر کاربرد تر است از "تیمار خوردن" و نیز پس از قافیه های "درویش" و "خویش" آمدن ردیف (کرد) وزن و زیبایی کلامی شعر رو بیشتر میکنه. درحال به نسخه ی چاپی یا مأخذ بهتر از خود گنجور دسترسی ندارم برای تطبیق و بررسی. زحمت بازنگری رو به خود گنجور عزیز وامیگذارم.

 

اردشیر در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۹:

بادرود فراوان:
گمان میکنم در مصراع سوم درست این باشد :
اگر شخص آدمی بودی به دیدار.....
سپاس

 

اردشیر در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:

روفیای بزرگوار : نقل قول بسیار پرمعنا یی ازز امیلی دیکنسن فرمودین که بسیار به آن باور دارم، سپاسگذارم.
شاعره ی عزیز: من باورم اینست که ترکیب استعاری از أنواع اضافات تشبیهی است ولی چون از استادان کسی پاسخ نفرموده بود بنده جسارت کردم و نظر خودم را نوشتم، مسلماً نظر ایشان أولی تر است.
جناب منصوری پور عزیز: مگر انسان چیزی جز طبیعت بشمار میرود؟ به عقیده ی بنده این قیاس میان توانایی های انسان و جانوران و گیاهان بوده که اشاره به أشرف مخلوقات دارد، گرچه من خود به این عبارت باور ندارم، چرا که أساساً انسان را جزئی از خالق میدانم نه یکی از مخلوقات.

 

اردشیر در ‫۷ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۵:

با درود، جناب کامران عزیز گمان من بر این است که شعار کوتاه شده ی شعائر باشد که به ضرورت وزن و قافیه کوتاه شده و خود جمع شعور به معنی احساس میباشد. کلمه ی شعور و فعل شَعَرَ به معنای احساس و احساس کردن در عربی بکار میرود چنانکه مثلاً می گویند : أنی أشعر بالسعادة : احساس شادمانی میکنم. و معنی مصرع اول می شود : بجوشید که ما دریای احساس (احساسات) هستیم.

 

اردشیر در ‫۷ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۱۷ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳ - در ستایش دین گوید:

با درود :
امین بزرگوار این که از هم ریشه بودن زبان های هندو اروپایی بخواهیم به وحیانی بودن قرآن برسیم، هرآئینه یک مغالطه است، و از دیدگاه دیگر میدانیم که دفاع غلط خود بهترین نوع حمله است. این بنده ی کمترین هم اگر کتابی بنویسم کاملاً ممکن است که درآن لغاتی و برداشتهایی از فرهنگ های ملل مجاور یافت گردد، بویژه آنکه با کسی یا کسانی از آنان دوست و معاشر باشم. با سپاس از توجه شما

 

اردشیر در ‫۷ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۲:

با درود فراوان
دوستان من تا کنون هربار این شعر را خوانده ام به معنای این بیت پی نبرده ام، گمان بر این بردم اینجا کسی بتواند راهنمایی کند :
مگر در نهانش سخن دیگر است
پژوهنده را راز با مادر است
با سپاس بسیار

 

اردشیر در ‫۷ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۹:

با درود به دوستان عزیز در این جمله :
لی مَعَ اللهِ وَقتٌ لا یَسَعنی فیه مَلَکٌ مقربٌ و لا نَبیٌ مُرسَل
به نظرم آمد که معنی این باشد که مرا وقتی تعیین شده از برای رحلت است که چون آندم فرا رسد هیچ فرشته أی مقرب یا پیامبری از فرستادگان نتواند آن دم یا زمان و مهلت را فراخی بخشد و زیادت نماید.....
خواستم نظر دوستان بزرگوار را در مورد درستی یا نادرستی برداشتم جویا شوم...

 

اردشیر در ‫۷ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۰۵:

در مصراع سوم درست عبارت "قلب و خالص" هستش فکر میکنم نه "قلب خالص" که منظور بابا اینه که وسیله تشخیص طلای تقلبی از خالص بوته ی چینی هست که در اون طلا و فلزات را ذوب کرده و عیار میزنند. با سپاس.

 

اردشیر در ‫۷ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۵۱:

مکه یا مکِیْ که غالبا با تشدید کاف هم خونده میشه به معنی مکن هستش در لری.
یکی از زیباترین و پر احساس ترین دوبیتی های باباست. خواننده ی توانای موسیقی محلی خانم سیمابینا هم این رو أجرا کرده اند

 

اردشیر در ‫۷ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۴۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۸:

منهم با مهرداد عزیز هم رای هستم که منظور فقط اعراب مسلمان بوده اند، نه همه ی اعراب که بسی از اعراب خود قربانی این گروه بوده اند در طائف و یثرب و اکناف جزیرة العرب

 

۱
۲
sunny dark_mode