به من سید حسن زین زمانه
ز دل تحفه غذای جان فرستد
بدان نظم بدیع و نثر رائق
تو گوئی معجزه قرآن فرستد
هزاران گنج گوهر بیش دارد
در آن خاطر که تحفه زان فرستد
ندارم بس عجب از بحر فضلش
به من گر عقدی از مرجان فرستد
ولیکن منت بسیار دارم
که می درد مرا درمان فرستد
مر این مشتاق مهجور حزین را
شفا زان لفظ در افشان فرستد
شراب از چشمه کوثر رساند
نسیم از روضه رضوان فرستد
جواب آن فرستادن که داند
مگر زنده شود حسان فرستد
خرد نپسندد از طبع من ار هیچ
بضاعت زیره زی کرمان فرستد
ازین بی مایه بس باشد که شکرش
به صدر خاصه سلطان فرستد
قوام الدین حسن صدری که دولت
مراد دل بدو آسان فرستد
بهر دعوی که دارد از کفایت
فلک هر لحظه صد برهان فرستد
گذشته روز گیتی چند باشد
خدایش عمر صد چندان فرستد
عزیزی پس بدان سید رساند
سلامی کین دل حیران فرستد
چو برخواند بشوید تا نگوید
چنان شعری چنین نادان فرستد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به من بوبکر حیدر تازه تازه
همی دروی گل خندان فرستد
گهی زهر مرا تریاق سازد
گهی درد مرا درمان فرستد
گه از شاخ وفا نوباوه بخشد
[...]
به این درد و به آن درمان فرستد
به هر کس هر چه شاید آن فرستد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.